یادو خاطره  شهدا

یادو خاطره شهدا

گسترش فرهنگ ایثار و شهادت
یادو خاطره  شهدا

یادو خاطره شهدا

گسترش فرهنگ ایثار و شهادت

گزیده ای ازوصیتنامه های شهدا

فرازی از وصیتنامه شهدا - کلام شهدا


فرازی از وصیتنامه شهدا


جهان بینی شهید

 وقتی که به «شهادت» فکر می‌کنم می‌بینم که واقعاً چه نعمیت در دسترس مسلمانان قرا ردارد که باید بدان توجه کرد و علاقه نشان داد. من خوشحال هستم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) و علی(ع) می‌کنم و ایدئولوژی من اسلام است؛ اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم./ شهید محمدرضا موحددانش

*****************

«شهادت» در راه عقیده روح شجاعت و قهرمانی را می‌دمد، و هنگامی که انسان فرزندان امت خود را می‌بیند که در راه عقیده جان خویش را فدا کرده‌اند، وجدانش آرام و به این مسئله قانع می‌شود که عقیده بهتر از هر چیزی است. در نتیجه اقدام به بذل جان خود به منظور حفظ عقیده که همان اسلام عزیز است می‌نماید./شهید انور رمضانی


***************

هر مکتبی برای پیشرفت و تکامل خودش احتیاج به خون شهیدان زمانش دارد تا بتواند خود را به سوی ملکوت سوق دهد./شهید غلامرضا جوادیان  

**************

در صورت قبول شهادتم از جانب خدا، این را خوب می‌دانم «شهادت» نه یک باختن است، بلکه یک انتخاب است که مجاهد با انتخاب خویش در راه آرمانهای الهی ـ که مطمئناً دور از جامعه و مستضعفین جامعه‌اش نیست ـ در آستانه معبد آزادی و محراب عشق پیروز می‌شود؛ مرگ زینت مرد است،‌چه شهید با مرگ خویش بر دشمن پیروز می‌شود و اگر دشمنش را از پا درنیاورد او را رسوا می‌کند. ما همه نسبت به انقلابمان ـ که انقلاب مستضعفین نه فقط ایران، که تمام جهان و تمام مسلمانان و تمام پابرهنه‌هاست ـ مسئولیم، و مسئولیت فقط از اگاهی و ایمان به خدا پدید می‌آید نه از قدرت و امکان. پس هر کس که بیشتر آگاهی به درد جامعه و به درد پابرهنه‌ها و از همه مهمتر به اسلام عزیز دارد بیشتر باید احساس مسئولیت کند؛ و اینها هستند که با خون خود هیچگاه نباید اجازه سازش با دشمنان خدا را بدهند. نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگی کردن، انسان را مسئول جهاد می‌کند و کسانی می‌توانند خوب زندگی کنند که می‌توانند خوب بمیرند./ شهید محمدرضا غلامی

**************

«شهادت» یعنی انتقال یافتن از زندگانی مادی به زندگی معنوی و الهی، و «شهادت» در مکتب اسلام یک مسئله انتخابی است که انسان وارسته با تمامی آگاهی آن را انتخاب می‌کند و با «شهادت» خویش شمع راه انسانهای پاک و نورانی می‌شود؛ و من با انتخاب آگاهانه، راه شهیدان را تا رسیدن به جاده اهداف الهی ادامه خواهم داد تا خود را به لقاءالله برسانم که «شهادت» حد نهایی تکامل است و خون شهید هدر نمی‌رود و در پیکر اجتماع وارد شده و انسانهای متعدد به مکتب تحویل جامعه می‌دهد./شهید اصغر افتادگان

******************

منظور از «شهادت» در حقیقت اهد اکردن جان ناقابل و بی‌ارزش است که ما بندگان خدا آن را آنقدر دوست می‌داریم که بعضی مواقع غافل می‌شویم که این جان ناقابل را همان کسی که به ما داده هر موقع که بخواهد می‌تواند بگیرد. پس، چه بهتر که خود انسان آن را اهدا نماید و به خدا هدیه کند و در واقع با خدا معامله نماید. بعضیها فکر می‌کنند که همیشه شاهد مرگ دیگری هستند و خود نمی‌میرند و آنها چه سخت در اشتباهند. بشتابیم تا بساط معامله با خدا هست استفاده کنیم؛ و هر چه بیشتر در این دنیا باشیم بیشتر غرق می‌شویم./شهید حسن پناهی

****************

«شهادت» انقالی زیبا و تحت عنایت الهی است؛ و زیباترین صورت مرگ کشته شدن در راه خداست. ما که در هر صورت خواهیم رفت، بهترین فوت نیز «شهادت» در راه خداست که حاصلش فوز ابدی است. این منطق برای افرادی که مذهبی نیستند و یا مذهبی‌اند و ایمانشان در حد ضعیفی است قابل درک نیست. به هر صورت من در مسئله «شهادت» رضا به رضای خدا داده‌ام که هرگاه خدا مرا خواست بروم. و از خدا خواسته‌ام مرا در بهترین حالات پیش خود ببرد. شاید عده‌ای فکر کنند که «شهادت» من و مرگ من در این راه بیهوده بوده است، ولی حقیقت این شهادت را در آخرت انشاءالله خواهیم دید./ شهید قاسم وثوق

***************

«شهادت» عبارت است از قربانی شدن قهرمانی که در جنگ به دست دشمن کشته شده. «شهادت» مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند، که یک دلخواهی است که مجاهد با همه آگاهی و منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش انتخاب می‌کند. «شهادت» در مکتب ما یک درجه است. امروز شهیدان پیام خویش را با خون می‌نگارند. خداوندا، این انتخاب را که همراه آگاهی و بصیرت و با تمام وجود صورت گرفته بر من حلال گردان، و گناهان مرا که ناشی از ناآگاهی و بی‌ایمانی و غرق شدن در هواهای نفسانی بوده است بر من ببخش. از شما می‌خواهم که راه مرا ادامه دهید و از پاسداران انقلاب و یاران امام باشید./ شهید سعید احمدی

**************

«شهادت» هدیه‌ای الهی است که از جانب خداوند تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند می‌رسد، و این شهادتهاست که باعث می‌شود احکام اسلام و انقلاب پیشرفت کند. ما انسانها باید بدانیم که این زندگی نه هدف، بلکه وسیله‌ای است برای رسیدن به کمال هر چه بیشتر در حیات اخروی و جاودانی ما، و حتماً مستلزم این استکه روی از باطل برگردانیم. و چنانکه رسول اکرم(ص) می‌فرماید «شهادت ارمغان است برای مومن که از طرف خدا می‌آید.»/شهیدعلیرضا افشار

خط سرخ شهادت خط آل محمد(ص) و علی(ع) است. شهادت مرگی است که انسان به اختیار آن را طلب می‌کند، پیمانی است که انسان با خدای خویش می‌بندد و به آن وفا می‌کند، لبیک می‌گوید به ثارالله. «اشهد ان الموت حق» و شهادت می‌دهم مرگ حق است،‌چه دل‌انگیز است که انسان به اختیار خویش مرگ را بپسندد. ما بسیجیها مرگ سرخ را به زندگی ننگین ترجیح می‌دهیم. شهادت مرگی است که به واسطه آن انسان به معبود خویش می‌رسد، به کسی که جان را به وی داد و او را برای اهداف خود آفرید./شهید حسن وفادارایدلو

**********

ملتی که تازه عروسش و تازه دامادش برای شهادت داوطلبند و خود را برای هر پیشامدی در راه خدا مهیا کرده‌اند ا زچه می‌ترسند؟ (امام خمینی) در عظمت «شهادت» همین بس که شخصیتی مثل امیرالمومنین علی(ع) در آرزوی آن بود و برای رسیدن به آن دعا می‌کرد. کدام واژه را درمی‌یابید که در مفهومش معنایی به عمق دریاها و رفعتی چون اوج آسمانها و وسعتی به عظمت عالم نهفته باشد جز «شهادت»؟ کدامین واژه را سراغ دارید که در کران تا کران معنایش تمامی ارزشهای والا و حقایق متعالی و همه کمالات انسانی و کرامتهای پرارج آدمی چون شرف، فضیلت، حریت،‌بلندنظری، آزادگی، حق‌پرستی، عدالت،‌ایثار، فداکاری، دفاع از حق، خروش و فریاد بر باطل، حیات ترقی، و اعتلای محبت، توجه به حق، تسلیم و ... متبلور باشد جز «شهادت»؟ کدامین عامل موثر و قوی است که آدمی را حضیض این خاکدان پست به ملکوت آسمانها و برتر از آن به نزد خدا و حضور پروردگار سیر داده و بالا برده باشد جز «شهادت»؟ کدامین انسان است که تبلور و تجسم تمامی این حقایق و نمایش همه این کمالات و نامش در میان هاله‌ای از عظمت و قداست و عزت و افتخار و آرزو باشد جز «شهید»؟! کدام کسی را تو می‌یابی که مرغ خیالش در آسمان آرزو و میل به چنین مقامی والا و مرتبتی عظیم پرواز نکند؟ در مقام شهید همین بس، که خداوند متعال در قرآن آنان را در مقام «عند ربهم» (نزد پروردگار) معرفی می‌نماید./شهید نایب‌علی رمضانیان

***************

جنگ ما جنگ سلاح با سلاح نیست. جنگ معنویت با سلاح است، جنگ ایمان با سلاح است و این عیناً در تممی جبهه‌ها قابل حس است. و «شهادت» این واژه بزرگ که نمی‌توان آن را با چیزی مقایسه کرد وب الاترین مردنهاست سلاحی است که هیچ قدرتی نمی‌تواند با آن مقابله کند. این رمز پیروزی ماست که ابرقدرتها را به وحشت انداخته و می‌بینیم که امام عزیز می‌فرماید که: «پیروزی را خون می‌آورد نه شمشیر». کسانی که مرگ سرخ را به دست خویش به عنوان نشان دادن عشق خود و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی که دارد انتخاب می‌کنند. «شهید» یعنی حاضر و ناظر و شاهد در هر عصری و قرنی و زمانی، آنها که تن به هر ذلتی می‌دهند تا زنده بمانند مرده‌هیا پلید تاریخند. ببینید کسانی که سخاوتمندانه با حسین(ع) به قتلگاه آمدند و مرگ خویش را انتخاب کردند در حالی که صدها گریزگاه و توجیهات دینی و شرعی و ‌آبرومند برای زنده ماندنشان بود، ولی توجیه و تأویل نکردند و «شهید» شدند. اینها زنده هستند یا آنها که تن به ذلت و رها کردن حسین(ع) و تحمل یزید دادند؟/شهید سعادت احمدی

***************

آری، سخن از «شهادت» است،‌تنها سلاحی که در عصر نتوانستنها به عنوان تنها حربه قوی و کوبنده در جهت نابودی رژیمهای پوسیده و استکبار در دست مظلومان ستمدیده و مستضعفین در طول تاریخ، از هابیل تا ابراهیم و تا محمد(ص) و تا خمینی و ...، به کار رفته و می‌رود «شهادت» است. این سنت به ارث رسیده از انبیا و امامان راستین شیعه است./شهید محمد محسنی رادآقاسی

***************

مگر «شهادت» ارثی نیست که از مولایمان به دست ما رسیده است؟ از آنان که حیات را عقیده و جهاد دانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می‌کردند به ملت شهیدپرور رسیده است. مگر عزت و شرف ارزشهای انسانی گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلام صالح این مکتب عمر خود و یاران خود را در حراست و نگهبانی از آن وقف نموده است؟ مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از «شهادت» عزیزان خود به دل تردیدی راه می‌دهید؟ مگر دشمنان اسلام می‌توانند جز این خرقه خاکی از دوستان خدا وعاشقان پاکباخته اباعبدالله الحسین(ع) بگیرند؟ بگذارید این ددمنشان که جز به «من» و «ما»های خود نمی‌اندیشند و «یأکلون کما تأکل الانعام» عاشقان راه حق را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برساند./شهید محمد پوررضا کردمحله

*******************

شما می‌دانید و بدانید که «شهادت» برای فرزندان اسلام و ذریه پیامبر عظیم‌الشأن(ص) و اولاد فاطمه(س) و یاران حسین(ع) در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن چیز عادی نیست و با رفتنشان به سوی معبود درخت پربرکت انقلاب، که پایه‌گذار حکومت عدل جهانی است، را آبیاری می‌کنند. پیروی از راه خمینی، پیروی از راه حسین(ع) است./شهید حسین رضائیهای جوادی تنها

**************

قبل از هر چیز باید بگویم که کشته شدن من و هزاران جوان مسلمان دیگر فقط به جرم اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت محمدبن عبدالله(ص) می‌باشد. و بدانید که این کشته شدنها یک نوع باختن نیست بلکه، یک فوز عظیم است که خدا هر کدام از بندگانش را که شایسته این فوز بداند او را به این نعمت بزرگ مفتخر می‌سازد. بنابراین، بدیهی است که در چنین کشته شدنی هیچ گونه حزن و اندوهی و سوز و ‌آهی روا نیست./شهید حسین پژمان

*************

احساس می‌کنم که «شهادت» اگر چه برای ما هدف نیست، بلکه وسیله‌ای برای اعلام اعتقادمان به وحدانیت حق و استقامتمان در ناملایمات می‌باشد، و راهی است بس نزدیک برای رسیدن به معشوق حقیقی. چه نزدیک است و چه ما کم سعادت./شهید محمدابراهیم احمدپور

انسان هر موقع که عمرش تمام می‌شود مرگ سراغ او می‌آید. پس، چه بهتر در جنگ و فی‌سبیل‌الله باشد. بنابراین، اگر انسان به دنبال کمال برود خداوند او را طلب می‌کند./شهید محمد حاج فتاح

**************

آن چیزی که به زندگی معنا می‌دهد و زندگی را از حالت طبیعی بودن خارج می‌کند، آن مهم است. پس، مسئله مرگ مطرح نیست. مسئله آن است که علاقه به ماندن در دنیا محرک انسان در فعالیتها نباشد، این مسئله عشق به رفتن است. اگر کسی در عین عشق به رفتن بماند، این عین کمال است. کسی که در حال نفرت از رفتن برود عین سقوط است. پس، آن چیزی را که فرد باید به دست بیاورد این است که نسبت به شهادت عاشق باشد. چه نصیب او بشود و چه نشود، یعنی در نظر او لقای پروردگار لذتش بیش از ملاقات دنیا باشد. ممکن است کسی 60 سال 70 سال در این عشق بسوزد که این عشق سازنده است؛ او را می‌سوزاند و می‌سازد./شهید محمدرضا محمددایی نائینی

***************

آری، این سرای جاودانی نیست و فناشدنی است. آنچه باقی می‌ماند سرای دیگر است. به فکر سرای دیگر باید بود. اینجا منزل موقت است. منزل حقیقی جای دیگر است. لحظه‌ای در مرگ تفکر کنید. از مرگ هیچ فراری نیست و شربتی است که همه آن را می‌چشند./شهید علی صادقی قمی

***********

وقتی که خداوند عالم درها را باز گذاشته چرا انسان پشت در بسته برود؟/ شهید حسین ریاضی شوفر

************

چه خوش و با صفاست که مرگ را استقبال کنیم و به سراغ مرگ برویم و آن را با آغوش باز بپذیریم و نگذاریم که با خفت و زاری در خانه ما را به صدا درآورد./شهید حسین حسن‌زاده

************

خدا که می‌گوید بازگشت همه شما پس از چند روز آزمایش به سوی من است پس، چرا از مرگ بترسیم؟ و زمانی که نباید از مرگ بترسیم پس چرا مرگی را انتخاب نکنیم که با افتخار باشد؟ مرگ با عزت بهتر از زندگی با خفت است./شهید غلامحسین اربابی رشید

************

از آنجا که مرگ حق است و حقیقتی و هیچ کس را یارای مقابله و فرار از مقابل این حکم و منطق الهی نیست،‌و بالاخره روزی مرگ به سراغ همه خواهد آمد و همه طعم مرگ را خواهند چشید، پس چه بهتر که انسان مرگی را انتخاب کند که آغاز زندگی نوین و جدیدی باشد؛ زنگی و راهی که انسان با قبول «شهادت عارفانه و آگاهانه» انتخاب می‌کند، زندگی و راهی که سراسر آن معنویت و عشق و علاقه به الله باشد، زندگی و راهی که در آن صراط مستقیم الهی و رضایت و خشنودی پروردگار قرار گرفته، زندگی و راهی که به مراتب از عسل شیرین‌تر و باصفاتر از این زندگی مادی می‌باشد./محمدرضا تیغ‌بند

************

خواهران و برادران عزیزم، اکنون که این وصیتنامه را می‌خوانید مدتی است که از میان شما رخت بربسته و به دیار دیگری کوچ کرده‌ام. در ظاهر به این عمل مرگ می‌گوییم، ولی در واقع زادنی جدید است. تا موقعی که نوزاد در رحم مادرش زندگی می‌کند از دنیای خارج بی‌خبر است و از نعمات آن بی‌بهره، ولی با تولد او درهای نیکی و لطف خداوند بر روی او باز می‌شود؛ پس با این مثال دیگر هیچ جای اندوه برای شخصی که فوت شده نیست. به خدا قسم برای من از شهد شیرین‌تر است. بعد از من صبر پیشه کنید و همواره این نغمه را بر زبان داشته باشید که: «الهی رضی برضائک و تسلیماً لقدرتک و لا معبود لی غیرک.»/احمد ملائی

*********

این یک حق طبیعی است که باید امانت را به صاحبش برگرداند؛ و باز هم این یک واقعیت روشنی است که نباید در امانت خیانت کرد. بنابراین، همه ما امانت خدا هستیم و هرگاه خداوند رحمان و قهار مصلحت بداند این امانت را پس خواهد گرفت، زیرا خداوندمی‌فرماید: «وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (و ما خلق نکردیم جن و انس را مگر برای عبادت کردن و بندگی)، در نتیجه وقتی عبودیت و بندگی پیش آید باید به تمام معنا دربست در اختیار خدا قرار گرفت و همانطور که خدا فرموده: «الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انالله و انا الیه راجعون» (آنانکه چون به حادثه سخت وناگواری دچار شوند صبوری پیشه گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و به سوی او رجوع خواهیم کرد) و این‌آیه برای بازماندگان شهدا مخصوصاً پدرو مادر باید عاملی برای حمد و ثنای خدا باشد./محمد راسخی

**************

در جوامع متمدن غربی روز به دنیا آمدن انسان را روز تولد می‌گویند و جشن می‌گیرند. اما مادر، روز مرگ مرا روز تولدم بدان زیرا از این دنیای خاکی به سرای باقی خواهم رفت./حسین منعم پارچه‌باف

*************

مردن انسان عروجی است از دنیای خاکی به دنیای لایتناهی. انسان مومن همواره می‌کوشد که در زندگی، سرافراز و با افتخار، همیشه در برابر ظلم قامتی افراشته داشته باشد و مرگی زیبا و موثر و زیبنده زندگیش. این مرگ زیبا «شهادت» نام دارد. شهید یعنی همواره زنده و شاهد، مرگی که برای هر کس مقدور نیست. در آخر امیدوارم که به درجه اعلای «شهادت» بتوانم برسم تا شاهد و سرمشقی برای دیگران باشم./ایرج بابایی فلاح

**************

انسان وقتی به دنیا می‌آید باید به فکر مرگش باشد؛ و اول و آخر همگی ما خواهیم مرد، و چه بهتر در راه خدا رویم و در راه او جان را نثار کنیم و شهید شویم./جلیل کاظمی

**************

وقتی مرگ حق است «و کل نفس ذائقه الموت» (و تمام نفوس خواهند مرد) و بهتری نوع مردن «شهادت» در راه خدا می‌باشد؛ شهادت را انسان انتخاب می‌کند و مردنی براساس انتخاب است، نه مردنی که بر انسان تحمیل شود. و این بنده سالهاست که خود چگونه مردن را انتخاب کردم، که امیدوارم خداوند نصیبم کند. کسانی که از مرگ می‌ترسند که از اعمال گذشته خود وحشت دارند، ولی کسیکه اعمال نیکو انجام داده باشد آرزو دارد هر چه سریعتر اعمال درست خود را ببیند./کاظم سروری

زندگی بدون هدف و عقیده و جهاد، جز زندگی حیوانی چیز دیگری نیست، و زندگی تنها خوردن و خوابیدن و خوشگذرانی بپردازد روزی به پایان خواهد رسید و روزی مرگ به سراغمان خواهد آمد و انسان نباید به این چیزها امید و دل ببندد. زندگانی آخرت پایدار است./علی‌اصغر خامسی

**************

بدانید که هدف از این دنیا، و در این دنیای مادی قدم برداشتن، فقط تکامل است برای آخرت و دنیای دیگر.../محمد زینعلی

**********

«الا بذکرالله تطمئن القلوب» (با ذکر و یاد خدا قلبها آرام می‌گیرد). مرگ حق است و برای همه، منتها چیزی که مهم است برداشت اشخاص از مرگ است؛ و در مورد مرگ دو نظر کلی وجود دارد: عده‌ای مرگ را پایان می‌دانند و عده‌ای آغاز، و هر کس مبنای زندگی خود را بر پایه نظر خود در مورد مرگ می‌گذارد. هر که آن را پایان می‌داند به دنبال خوشبختی در دنیاست و این خوشبختی را در پول و ثروت می‌بیند. به همین دلیل سعی می‌کند از هر راهی که شده بر ثروت خود بیفزاید. او همه عمر خود را به دنبال افزودن به ثروت خود می‌گذراند و وقتی مرگش فرا می‌رسد می‌بیند از آن مقدار اموالی که به دست آورده استفاده کامل نکرده است. این موضوع را می‌توان در مورد تمامی کسانی که طرز فکرشان چنین است دید که چگونه بعد از یک عمر تلاش برای به دست آوردن ثروت، آن هم نه از راه حلال،‌بلکه از هر راه حرامی که شده، قبل از آنکه بتوانند از ثروت خود استفاده کنند مرگ به سراغشان می‌آید. اما دسته دوم، مرگ را آغاز زندگی جاوید می‌دانند. آنها خوشبختی را در ثروت واموال دنیا نمی‌دانند و ثروت و مال را هدف خود قرار نمی‌دهند و بارزترین نمونه‌های آن یکی آن است که وقتی قریش به پیامبر اسلام(ص) پیشنهاد می‌کند که اگر دست از حرفهایی که می‌زند بردارد به او ثروت و بهترین مقام و منصبها را می‌دهند، پیامبر اسلام(ص) پیام فرستاد که: «اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارید دست از دین خدا برنمی‌دارم». و جای دیگر علی(ع) می‌فرماید: «اگر تمامی جهان را به من بدهند برای اینکه پوست جوی را از دهان موری بدر آوردم، به خدا سوگند این کار را نخواهم کرد». این رفتارها متخذ شده از دیدگاه این انسانهای والا در مورد مرگ است. آنها به معاد اعتقاد دارند و به حساب پس دادن به خداوند تبارک و تعالی معتقدند و برای همین، تعهد و مسئولیت برای خود احساس می‌کنند، ‌که افراد دیگر این حسابها را نمی‌کنند؛ و اعتقاد به معاد بهترین ضامن اجرای قوانین است و کوچکترین احتیاج به زور و قدرت برای اجرای قوانین ندارد، بلکه آن شخصی که به معاد و روز قیامت اعتقاد دارد مواظف است کار خلاف قوانین الهی انجام ندهد و برعکس افرادی که به معاد اعتقادی ندارند برایشان این ضمانت اجرای قانون وجود ندارد. آنها احساس مسئولیت نمی‌کنند و برای کارهایی که انجام می‌دهند لازم نمی‌دانند که به کسی پاسخگو باشند. کسی که به معاد معتقد است حساب کوچکترین چیزها را دارد. مسلماً حکایت آمدن طلحه و زبیر به پیش حضرت علی(ع) را شنیده‌اید و می‌دانید که امام چگونه رفتار فرمودند. این رفتار ایشان از آنجا سرچشمه می‌گرفت که به روز محشر معتقد بودند. کسی که به معاد اعتقاد دارد اگر یک خودکار در دستش باشد محال است کوچکترین خطی بدون دلیل بکشد، و اگر دفتری در دست دارد هیچگاه بیخودو بیدون دلیل و یا برای کارهای بیهوده حتی از یک ورق آن استفاده نمی‌کند. بزرگترین چیز در مورد افرادی که به معاد اعتقاد دارند عشق به مرگ است. در حالی که کسانی که به زندگی بعد از مرگ اعتقاد ندارند بدترین اتفاق در زندگیشان را مرگ می‌دانند. روزی کسی از ابوذر پرسید: چرا از مرگ می‌ترسیم اما تو از مرگ نمی‌ترسی؟ ابوذر جواب داد: شما دنیای خود را آباد کرده‌اید و آخرتتان را خراب، و من دنیای خود را خراب کرده‌ام و آخرتم را آباد. کسی که به زندگی بعد از این عالم اعتقاد دارد خود را برای مرگ همیشه آماده نگاه می‌دارد و مصداق آن این سخن است از امام علی(ع) که می‌فرماید: اگر کاری مربوط به دنیا برایتان پیش آمد عجله نکنید و فکر کنید کهعمری طولانی دارید و وقت بسیار، اما اگر کاری مربوط به آخرت برایتان پیش آمد عجله کنید که هر چه زودتر آن را انجام دهید و مرگ را در یک قدمی خود بدانید، و قرآن می‌فرماید: وقتی یک نفس کشیدید مطمئن نباشید که نفس بعدی را می‌کشید، و وقتی قدمی برداشتید اطمینان نداشته باشید که قدم بعدی را برمی‌دارید. عده‌ای نیز هستند که اعتقاد به معاد در قلب آنها نرفته است و کارهای خود را مطابق قوانین الهی نمی‌کنند و رفتارهای اینها همانند رفتار گروهی است که به معاد اعتقاد ندارند و برای توجیه کردن کارهای خود می‌گویند جهنم و بهشت به آن صورتی که شما اعتقاد دارید وجود ندارد، بلکه این یک چیزی در ذهن انسان است./حجت‌الله آب‌نیکی

************

زندگی، نه آنقدر شیرین است و مرگ نه آنقدر تلخ که انسان شرافتش را به خاطر آن بفروشد. انسان باید بیندیشد که چرا به دنیا آمده و چرا از دنیا می‌رود./ مهدی احمدیان

*********

خداوند تبارک و تعالی مکرر در آیات قرآن ما را متذکر به مرگ می‌سازد؛ و مرگ طوقی است در گردن بنی‌آدم، و هر کس خواه‌ناخواه باید شربت مرگ را بچشد و کسی را از مرگ خود خبری نیست. و چه بسا اشخاصی در حین اینکه گمان نداشته‌اند از دنیا رفته‌اند./میرابراهیم تسلطی

**********

اکنون که مرگ من حتمی است بگذار مرگی را انتخاب کنم که آبستن زندگی باشد./صالح محسن دوست

**********

برای یک مسلمان مرگی وجود ندارد و این مردن حالتی به حالت دیگر شدن بیش نیست./مهدی تن‌ساز

************

و بدانید مرگ حیاتبخش است، و مرگ آخر زندگی نیست، بلکه تبدیل صورت زندگی است. از زندگی آمیخته به بلا به زندگی طیبه بی‌خوف و حزن؛ و این تبدیل به عقیده علمای اسلام خلع لباس است. آن حقیقت و محتوای «من»، که می‌گوید دست من و پای من و اعضای من و جوارح من، آن «من» لباس خود را که کالبد و قفس دنیاست از تن می‌اندازد و لباس بهتری می‌پوشد و زندگی بهتری می‌یابد./حسن احمدی

*********

بدانید که مرگ نیستی و فنا نیست، بلکه انتقال از دنیای فانی به دنیای باقی و پایدار است. مرگ انتقال از جهان کشت و عمل به جهان نتیجه و محصول است./عبدالله غیاثی

 

این دنیای فانی تمام زرق و برقهایش گذراست، تمام چیزهایی که ما به آن دل خوش کرده‌ایم و آنچه موجبات سرافرازی ما می‌شود سپاس و ستایش خدای یکتاست. /سعید مرزآبادی فراهانی

**************

از شما می‌خواهم که هرچه می‌توانید از دنیا کناره‌گیری کنید و خود را به خداوند متعال نزدیکتر کنید. زیرا همه چیز فانی و نابودشدنی است بجز خداوند متعال، و بازگشت ما هم به سوی او می‌باشد. پس، این دوران زندگانی را در امور دنیوی سپری نکنید که خود شاهد هستید چسان سریع می‌گذرد، و مانند آب رودخانه‌ای است که همیشه می‌رود و دوباره برمی‌گردد. اما عمر ما می‌رود و جای آن دیگر نمی‌آید، و از روز حساب بترسید که بسیار نزدیک است. این قدر به دنیا نزدیک نشوید زیرا که دنیا مثل آب شوری است که هر چه آدمی از آن بنوشد تشنه‌تر می‌شود./ حبیب حسین پورخیاط

****************

دنیایی که روز به زوال است چیزی جز معرکه آزمایش و میدان ابتلا نیست. به دنیا نیامدیم که فقط بخوریم و بپوشیم و ... بلکه، به دنیا آمدیم تا پرواز کنیم، به دنیا آمدیم تا روح و جانمان را به وسیله جسم و بدن نورانی کنیم وبه خدا نزدیک شویم. آری، دنیا آزمایشگاهی بزرگ است که هر کس در آن به نحوی آزموده می‌شود و تنها و تنها در این میانه آنانی روسفید از امتحان الهی بیرون می‌آیند که دامن صبر و شکیبایی از دست ندهند و بزودی دست از مقاومت برندارند./محمدرضا قرائیان

*************

ما که یقین داریم هر چه که مادی است رو به فناست، و بقایای مادیات در عروج آنه به سوی معنویات است،‌بنابراین ما انسانها که مرگ بالاخره یک روز به سراغمان می‌آید «کل نفس ذائقه الموت» چه چیز بهتر از اینکه هر چه داریم و هر چه دنیا به ما وعده داده است به آخرت بفروشیم و در زمره «تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره والله عزیز حکیم» نباشیم. آری، خداوند عزیز و حکیم به ما می‌فهماند: ای بنده جاهل و سرکش سعادت اخروی خود را تامین کن، این دنیا جز محل گذر چیزی نیست. هر که دل به این دنیا ببندد آخرت خود را از دست داده، و هر که آخرت را به دست آورد یقیناً در دنیا رنج و سختی برای او به وجود خواهد آمد. به گفته امیرالمومنین(ع): «الدنیا والاخره کالمشرق و المغرب. اذا قربت من احدهما بعدت عن آخر.» آری، حضرت(ع) دنیا و آخرت را به غرب و شرق زمین تشبیه نموده است که هر چه به سوی مغرب رویم از مشرق دور می‌شویم، و هر چه به سوی مشرق برویم از مغرب دور می‌شویم. بنابراین نتیجه می‌گیریم که باید به وضع زندگی خود بنگریم. اگر در زندگی ما نقص و کمبودی نیست،‌نه آفت است نه بلا،‌نه بیماری نه مرض و نه فقر، بنابراین باید در آخرت خود شک کنیم که جزو کدامین گروه هستیم؟ آیا به این سادگی آخرت خود را به دنیا نفروخته‌ایم؟ خدایا، خدایا ترا به عزتت حرارت دنیا را نصیب من و پدر و مادرم بگردان و حلاوت آخرت را نیز به همچنین، زیرا علی(ع) می‌فرماید: «حلاوه الدنیا مراره الآخره، و مراره الدنیا حلاوه الآخره»./محمدرضا باقری نراقی

***********

انسان با کمی اندیشه و تدبر و تعمق درمی‌یابد که موجودی که دوبعدی و می‌تواند هر یک از این دو بعد و دو مسیر را انتخاب کند؛ یکی بعد مادی و حرکت در مسیر مادیات است، دیگری بعد معنوی و حرکت در مسیر معنویات. در بعد اول، انسان کارش فقط خوردن و خوابیدن است و انسانی که فقط به این بعد وجودی خود توجه کند و به آن بپردازد چنان در این مجلاب گیر می‌کند که بعد معنوی را فراموش می‌کند و قلوب چنین انسانهایی سیاه و کدر می‌شود. اما حرکت در بعد معنویات برخلاف بعد مادیات است. و در این بعد است که انسان خداوند را به رحمانیت و رحیم بودن ستایش می‌کند و از ابزار و وسایل مادی برای رسیدن به معنویات و حقایق استفاده می‌کند. وانسانها در این بعد نهایت تلاششان رسیدن به لقاءالله و فانی شدن در وی می‌باشد و با کسب فضایلی چون تقویف ایمان،‌ایثار، شجاعت،بردباری و ... سعی در کامل شدن خود می‌نمایند./احمدرضا رمزی سراوانی

**********

سوگند به مشیت خداوند، رام تو نخواهم شد ای دنیا، از تو دور می‌شوم ای دنیا، و ریسمان مهارت را در گردنت می‌اندازم و از چنگ تو می‌گریزم و از دام تو می‌رهم و از رفتن به لغزشگاههایت دوری می‌جویم. کجا هستند کسانی که تو آنها را با شوخیهای خود فریفتی؟ کجایت امتهایی که به زیورهایشان آنها را در فتنه واجبات پروردگارش را انجام دهد و بر مشقات صبر نماید و چشمش را شب از خواب بشوید حتی اگر خواب بر او غلبه کرد، فرش خود را زمین و دسترش را بالش قرار دهد و زبانش به یادآوری خدایش آهسته زمزمه کند و گناهش از زیادی استغفار از بین برود و جان خود را سپری برای اسلام کند. اینان، از حزب خدا به شمار می‌روند، همان حزب‌الله و حزب‌الله همانا رستگار است./غلامحسین پازشگر حسن‌آبادی

**********

روزگار سخت و غریبی را می‌گذرانید؛ راه پر پیچ وخم و طولانی، و توشه‌ای اندک. باید رفت و از این زندان خلاصی یافت. مسلمان زندگی کردن در این دنیا و عصر مغشوش و پر از فتنه‌ها پایمردی می‌خواهد. امید دارم که خداوند، به حق شهیدان گلگون کفن، این توفیق و سعادت را نصیب ما و تمامی خفتگان در فراموشی عنایت فرماید که هدایت شویم، و به سوی او راه گیریم و از این ظلمتکده به منبع نور، صداقت، پاکی، استقامت، از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری رسیده و از این سرچشمه‌های الهی سیراب شویم./محمد کریمی

***********

زندگی من در چارچوب تولد، تولید، مصرف و مرگ خلاصه نمی‌شود. این زندگی برای من نیستی است. این زندگی، زندگی حیوانات است. زندگی کرم خاکی است. زندگی که فقط خوردن و خوابیدن باشد و در تمام مدت آن انسان سرش را در لاک خود فرو برده و به مسائلی که در جامعه می‌گذرد بی‌توجه باشد و کاری نداشته باشد که افراد جامعه‌اش در چه وضعی بسر می‌برند و چه مسائل و مشکلاتی برایشان وجود دارد، برای من مرگ است و زندگی نیست./ امیرحسین سیفی

*************

بدانید دنیا رهگذری بیش نیست و انسان هم همین‌طور است. «الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها» دنیا منزلی از منازل راه تکامل انسان بوده ولی سرمنزل نیست و شایستگی دلبستگی ندارد، و می‌بایست در این سرای آزمایش آمادگیهای لازم را برای زندگی در سرای باقی تحصیل کرد و به سوی مقصد اعلی شتافت.چنانچه مولای متقیان امام علی(ع) هم در خطبه خود می‌فرماید: ای مردم، بدانید که دنیا خانه عبور و جهان آخرت خانه قرار است. از گذرگاه خود برای محل اقامت خود بهره گیرید... دلهای خود را از دنیا خارج سازید و از دلبستگی به لذات دنیوی رها شوید. قبل ازاینکه بدنهای شما از آن خارج شود و با مرگ آن را وداع کنید، شما در دنیا آزمایش می‌شوید و برای هدفی غیر ازآن خلق گشته‌اید و به مقصد نهایی شما در دنیا نیست./احسان سهرابی کاشانی

 

همه ما یک روز می‌میریم و این دنیا پایدار نیست؛ این دنیا محل گذر است. هدف جای دیگر است که اگر افرادی که در این گذر هستند بتوانند خداوند را از خود راضی کنند و دستورات خداوند را اجرا کنند به آن هدفی که جایی جز بهشت نیست می‌رسند. و آنهایی که از دستورات خداوند سرپیچی کردند،‌خداوند آنها را به سزای عمل خود می‌رساند و آنها را از رفتن به بهشت باز می‌دارد. پس همه باید از این دنیا برویم، چه بهتر که این رفتن افتخارآمیز باشد. با افتخارترین رفتن هم «شهادت» است. «شهادت» در راه خدا، در راه تحقق بخشیدن به قوانین الهی، در راه حاکمیت بخشیدن تمام مستضعفان جهان بر کره زمین؛ و ما معتقدیم که وعده خدا حق است./ حسین رضائی

************

زندگی دنیا کوتاه است و یک روز خواهیم رفت. پس، چه بهتر که سربلند و سرافراز و سعادتمند برویم تا به چهره و روی امام زمان(عج) و نایب بر حقش و قرآن محمد مصطفی(ص) و اسلام الهی با سربلندی نگاه کنیم. آری، می‌رویم اما با کوله‌باری از گناه، می‌رویم تا شاید از سنگینی بکاهیم./ عادل کرمی

************

دنیا گذرگاهی بیش نیست، وآخرت کتابی است که انسان در جهان به دست خود می‌نویسد، آخرت روزی است که انسان با دو دست خود آنچه را از پیش ساخته و فرستاده با دو چشم خود می‌بیند، و اگر او چیزی نساخته و با دست خالی برود در آنجا به دست او چیزی نخواهند داد. پس، چه بهتر که در مسیری گام بردارید و عملکردهایتان طوری منطبق بر مسیرتان باشد که بتوانید محصول کار خویش را هر چه پربارتر در آخرت درو نمایید./ غفور صمدپور

***********

همه چیز ما در این دنیا آزمایشی بیش نیست و حالا که ما می‌دانیم این آزمایش برای آخرت است چرا جان را برای الله ندهیم؟ جانی که او به ما داده تا ما را در آزمایش قرار دهد و جواب آن روز قیامت، که روز معاد است، ‌معلوم می‌شود. کسانی که گول این دنیا را خورده‌اند باید روز جزا جوابگو باشند. قسم به الله و کتابش قرآن که انسان در اشتباه است، مگر اینکه به خدا ایمان آورد و راه امامان را پیشه خود کند و عمل خوب انجام دهد و راه مستقیم، که راه انبیاست، پیش گیرد./ حسن محبی

*************

بدانید که خوشی مطلق در این دنیا وجود ندارد و نکند حب دنیا شما را در بر گیرد، چون حب دنیا از صفات کفار است و در قرآن می‌فرماید: «رضوا بالحیوه الدنیا واطمأنوا بها» کفار به زندگی دنیوی دلخوش شدند و به آن قرار گرفتند./ هاشم کارگشا

**********

ما مسافری بیش در این دنیا نیستیم، و مرگ هر لحظه بر روی سرمان سایه افکنده است. در قرآن می‌فرماید زمانی که بچه می‌خواهد متولد شود دوست ندارد، و جای خود را در آن فضای کوچک خوب می‌پندارد و هیچ جای دیگری را مانند آنجا نمی‌پندارد، و پس از تولد بر این گمان است که این دنیا بهترین مکان است و آرزوی آخرت و بهشت می‌رسد، می‌گوید: که ای کاش زودتر به این عالم پا می‌گذاشتم. ما هم همین هستیم و می‌گوییم که دنیا بهترین جا برای ماست و قرآن می‌فرماید که: بالاترین و بهترین جای ممکن در عالم دیگری است، ولی ما باز برخلاف همیشه می‌خواهیم در اینجا بمانیم./ رضا بصیری آق قلعه

**********

آری، بایستی از مظاهر دنیا که بسیاری از پیشنیان را به ضلالت در این دنیا و عذاب سخت بعد از مرگ کشانده است گذشت. باید بدانیم که ما در این دنیا همچون مسافری می‌باشیم که صبحگاهان باید ترک مسافرخانه کنیم و به سوی مقصد اصلی بشتابیم؛ و این دنیا مانند مسافرخانه‌ای است که مدتی کوتاه در آن باید توقف کرد و خداوند مقصد اصلی ما را در آخرت تعیین فرموده است، و این دنیای فانی و پرفتنها را سبب آزمایش بندگان خویش قرار داده تا که چه‌سان عمل نمایند./ محمدتقی حاج محمدیزدی

*************

از آنجا که این عرصه دنیا، این وجود و عدم، و این زندگانی ابتلا و آزمایش الهی است، اینجا (دنیا) مکانی است ظلمانی که هر کس دست به سویی دراز می‌کند. و فردایی نورانی است که مشخص می‌گردد آنچه را که این دستها کسب کرده‌اند، و معلوم می‌شود چه کشت کرده‌اند و حصال کشتشان چیست./قاسم رستمی

************

هر وقت قلبتان گرفت به یاد امام حسین(ع) و مظلومیت او گریه کنید. وقتی دنیا به عزیزترین موجود بر روی خود رحم نمی‌کند، چگونه می‌خواهید به دیگران رحمت و مروت نشان دهد؟ اینجا محل قرار نیست، اینجا محلی نیست که سرمایه عمرمان را در جهت ساختن و ‌آباد کردن آن صرف کنیم، چرا که چون نقش بر روی آب می‌ماند که اثری به دنبال نخواهد داشت. پس، چه بهتر که انسان با خدا معامله کند و با او طرف حساب باشد. حال که قرار است ما را به زور از این دنیا ببرند،‌چه بهتر با میل و با احترام خودمان در رفتن از این خانه بلا و مصیبت پیشقدم شویم و نگذاریم کارمان به جاهای وخیم و خراب بکشد و نگذاریم حیثیت فطری و خدادادیمان با مرگ در کنج بیغوله‌ها و خرابه‌های بظاهر آباد لکه‌دار شود./ غلامعباس محمدی

*************

بر شماست که دین را هدف قرار دهید. از دنیا دوری نمایید و آن را وسیله‌ای قرار دهید برای رسیدن به دین و جلب رضای خدا. ممکن است در دنیای لذتهای فراوانی موجود باشد و نفس اماره را تحریک کند که دل به آنها بندیم. اما، می‌پرسم که این زندگی که حداکثر 100 سال یا کمی بیشتر است، انسان چقدر می‌تواند از آن لذت ببرد که به اندازه لذت نزدیک به خدا باشد، به اندازه دوستی با آفریدگار آن لذتها باشد. پس، خدا را هدف قرار دهید و دنیا را وسیله‌ای برای رسیدن به آن هدف؛ و دوری کنید از آن چه دور می‌سازد شما را از خدا و روی آورید به کارهایی که نزدیک می‌کند شما را با به خدا./ محمد کریمی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
حسینی جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 22:34

روح همه شهدا شاد.با مطالعه وصیتنامه شهدا ،تازه می فهمیم که چرا شهدا رفتند وما ماندیم در این وادی پر محنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد