مقالات عاشورایی -زنان و عاشورا
بی تردید یکی از گروه های نقش آفرین در نهضت عاشورا، زنان بودند. اگر اسلام با قیام امام حسین علیه السلام زنده است، سهم بزرگی از آن مربوط به زنانی است که تاریخ، مانند آن را کمتر دیده است.
زنان در کربلا نشان دادند که تکلیف اجتماعی، خاص مردان نیست، بلکه آنان نیز برابر وظیفه شرعی خود باید به جریان های اجتماعی توجه کنند و آنجا که مسئله حمایت از دین و اقامه حق، به میان می آید تنها با قیام آنان میسر می شود، در صحنه حضور یابند.
در این بخش برآنیم تا با معرفی زنان هاشمی و غیرهاشمی در کربلا، علت حضور و نقش آفرینی آنان را در کربلا بیان کنیم. سپس به معرفی شخصیت والای حضرت زینب کبرا علیهاالسلام می پردازیم. پس از بیان اصول مدرسه زینبی، شاخص های خبررسانی آن حضرت را پس از واقعه کربلا بررسی می کنیم و ویژگی های زن عاشورایی و درس هایی را که زن امروز از زن کربلایی می آموزد، می آوریم.
عاشورا و امام حسین علیه السّلام در کلام معصومین(ع)
1- ییامبراکرم (ص) فرمود: ای مردم، این حسین بن علی است، او را بشناسید؛ قسم به آن که جانم در دست اوست، او در بهشت است، دوستدانش در بهشتاند و دوستداران دوستدارانش نیز در بهشتاند.
2- رسول خدا (ص) فرمود: شهادت حسین (ع) حرارتی در دل های مؤمنان افروخته که تا ابد خاموشی ناپذیر است.
3- امام صادق (ع) فرمود: ای ابوعمار ، درباره حسین بن علی (ع) شعری برایم بسرای. ابوعمار گوید : شعری سرودم و امام گریست؛ به خدا سوگند پی در پی شعر میسرودم و آن حضرت میگریست، تا این که صدای گریه از اهل خانه نیز به گوش رسید. سپس به من فرمود : ای ابوعمار، کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و پنجاه نفر را بگریاند پاداش بهشت خواهد داشت، کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و سی نفر را بگریاند پاداش بهشت خواهد داشت،کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و بیست نفر را بگریاند پاداش بهشت خواهد داشت، کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و ده نفر را بگریاند پاداش بهشت خواهد داشت، کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و یک نفر را بگریاند پاداش بهشت خواهد داشت، کسی که شعری برای حسین (ع) بسراید و خود بگرید پاداش بهشت خواهد داشت و کسی که شعری دربارة حسین (ع) بسراید و خود را به گریه درآورد پاداش بهشت خواهد داشت.
ادامه مطلب ...مقالات عاشورایی- امروز محرم است و فردا عاشورا
ما از محرم و
عاشورا چه مى دانیم و چه چیزى را به خاطر مى آوریم.
آیا ما از
واقعه ى عاشورا چیزى جز طبق هاى زرین نورانى و سیار خیابانى و پرچم و علم، و گاهى
نوحه سرایى و طبل و دهل و کرنا تا نیمه هاى شب در خیابانها و معابر عمومى ادامه
دارد چیز دیگرى را به خاطر مى آوریم.
آیا شایسته
است که فرزند على (ع) را که سالها بخاطر افکار و اندیشه هایش زجر و شکنجه و تبعید،
و بى احترامى و توهین، اسارت و شهادت را تحمل نمود، اینگونه بشناسیم.
تلاطم نظام هستی در شهادت امام حسین علیهالسلام
پیش درآمد
حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، میتوان عظیمترین واقعه در نظام هستی برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتی همچون حسین بن علی علیهالسلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهمترین پیامد آن بقای اسلام است. چنین حادثهای با این ویژگیها از عصر آدم علیهالسلام تا بعثت حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبی گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در عرصه هستی رخ نمود، در بقایش ریزهخوار خوان قیام حسینی است.
برای بررسی ابعاد عظمت این قیام، مسیرهای متفاوتی را میتوان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهی است به گزارشهای مربوط به گریه نظام هستی بر شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارشها، گوشهای از گزارشهایی هستند که بر مجموعهای از تحوّلات و رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دلالت دارند.
محرم آمد بیا ای دل دوباره تا خیمه آقا
خبر کن ای دل همین امشب، تمام غمهای عالم را که غرق خون در افق دیدم، هلال ماه محرم را
سلام ای هلال مه نو رسیده، که غرق غباری و رنگت پریده
مگر تو عزادار ماه تمامی؟ که در خون نشستی و قدت خمیده
آمد، ماه آه و اشک و ماتم / دل را، میسپارم دست این غم
باران، میبارد از دیده هر دم
(مظلوم جانم حسین یا ثارلله)
دیدار پلیس پیشگیری فاتب با خانواده شهید محمد علی دولت آبادی به مناسبت هفته نیروی انتظامی
به مناسبت هفته نیروی انتظامی وبه منظور تجلیل وتکریم ازخانواده معظم شهدای ناجا ، جمعی از مسئولین پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی تهران بزرگ درمنزل شهید والامقام استوار دوم محمد علی دولت آبادی حاضر شده وبا خانواده محترم این شهید بزرگوار دیدار و گفتگو نمودند.
دراین دیدار حجت الاسلام والمسلمین فیروزی ریاست محترم عقیدتی سیاسی پلیس پیشگیری فاتب، سرهنگ پستو جانشین ریاست پلیس پیشگیری فاتب ،سرهنگ خالدیان معاونت عملیات پلیس پیشگیری فاتب ،سرهنگ ارزانی معاونت نیروی انسانی پلیس پیشگیری فاتب وجمعی از پرسنل پلیس پیشگیری فاتب حضور داشتند وضمن قرائت فاتحه برای آن شهید والامقام از صبر وشکیبائی وزحمات خانواده معظم شهید دولت آبادی تجلیل وقدردانی نمودند.
همزمان با عید سعید غدیر وهمگام با مردم سراسر ایران ،هیئت فاطمیون و هیئت زوارالحسین (ع) مراسم سالروز عید غدیر را با سخنرانی استاد گلیان ومداحی برداران ابوذر نظری و مجتبی کاشانی برگزار نمودند.
این مراسم که در محل حسینیه شهید دولت آبادی برگزار گردید با سخنرانی استاد گلیان درباب فضائل اخلاقی امیرالمومنین حضرت علی (ع) ویاران باوفایش ولزوم پایبندی به ولایت در عصر حاضر آغاز گردید وبا مداحی برادران ابوذر نظری ومجتبی کاشانی ادامه یافت.
برروی سنگ مزار شهید محمد رضا علی گلیان شعری نوشته :دلم خواهد شهیدی سرخ و گلکون .....شهید شاهدی بریان بمیرم . دوستش می گوید 4 روز بعد از شهادتش وقتی خواستیم پیکر پاک شهید را به عقب بر گردانیم پیکرش سوخته و بریان شده بود و این نشان دهنده آن بود که ایشان میخواست با اخلاص در درگاه خدا حاضر شود و با تمام وجود.
گوشه ای ازفضائل وخصوصیات اخلاقی ومعرفتی شهید محمد رضا گلیان درجبهه
خصایصی که اینجا از شهید والامقام بازگو میشود به نقل از همرزم شهید محمد رضا علی گلیان، برادر جانباز بیژن قمری فرزند مهندس شهید قمری میباشد.
برادر جانباز قمری که یکی از رزمندگان دفاع مقدس و هم رزم شهید علی گلیان است برای برادر شهید اینگونه تعریف می کرد: محمد رضا در منطقه جنگی قبل از عملیات در اردوگاه دز کنار سد دز اندیمشک بسیار به بسیجی ها کمک میکرد گاهی پوتین های آنها را واکس می زد .ایشان موقع سفره انداختن و غذا پخش کردن بیشترین کمک را میکرد و موقع خواب هر زمان که مطمئن میگردید همه همرزمانش خواب هستند از کنار چادر خود دور می شد و در یک مکان خلوت قبری حفر کرده و ساعت ها در تاریکی شب در قبر تنهای تنها بدون ترس می خوابید و زمان نزدیکی نماز صبح نماز شب خود و نماز صبح را خوانده و به چادر اردوگاه برپازمی گشت و اعتقاد داشت خوابیدن در قبر در دل شب دل او را صیقل داده و با صفا خدا را می پرستد.ایشان به امام خمینی (ره) بی نهایت علاقمند بود و همیشه آرزوی سلامتی امام را می کرد و برای ایشان دعا می خواند متخلق به اخلاق الهی بود و هرگز حرف لغو و یا شوخی لغو از او دیده نشد .
در هنگام عملیات وقتی من (قمری) مجروح شدم ، مراکول کرده و مسافت زیادی به عقب آورد بعد خودش به جلو برای در گیری با عراقی ها رفت و آنقدر دلاورانه جنگید تا شهید راه حق شد (به آنچه استحقاق و آرزویش را داشت رسید).او هرگز از هیچ چیز غیر از خدا نمی ترسید حتی صدای صوت خمپاره ها هم برایش عادی شده بود حدود 4 روز پیکرش بعد از شهادت در منطقه زیر بارش خمپاره ها ماند و وقتی رفتند ایشان و بقیه شهدا را بیاورند پیکر پاک و مطهرش کاملا سوخته بود مگر می شود او از خدا خود را سوخته بخواهد و خدا استجابت نکند.
در باب سوختن شهید:
بر روی سنگ مزار شهید شعری نوشته به اینصورت:
دلم خواهد شهیدی سرخ و گلکون.... شهید شاهدی بریان بمیرم
دوستش می گوید 4 روز بعد از شهادتش وقتی خواستیم پیکر پاک شهید را به عقب بر گردانیم پیکرش سوخته و بریان شده بود و این نشان دهنده آن بود که ایشان میخواست با اخلاص وبا تمام وجود در درگاه خدا حاضر شود ودر نهایت به آنچه آر زوی دیرینه اش بود رسید.
واین است تفاوت ما با آنان:
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم آنان دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
ازآخر مجلس شهدا را چیدند
شهید علی گلیان متولد 1364 و تاریخ شهادت 24/10/1365 عملیات کربلای 5 شلمچه
مزار شهید: بهشت زهرا (س) -قطعه 29 ردیف 24 مزار شماره 1
روحش شاد
سیره ی عملی امام حسین (ع)
در
سیره امام حسین(ع) همانند سیره جد بزرگوار و پدرگرامیشان، رسول اکرم(صلی الله) و
حضرت علی (ع) ساده زیستی، قناعت پیشگی و بی توجهی به دنیا و مادیاتش نگریسته می
شود و عدالت گستری و مبارزه با اشرافی گری و فساد سرلوحهی عمل و قیام ایشان بوده
است. به ویژه در مبارزهی حق طلبانه با طاغوت ستمگر یزیدین معاویه، که حادثه ی
عظیم عاشورا و واقعهی کربلا را خلق کرد، بیشترین نمود را میتوان یافت.
علیجانزاده روشن
میان
تمام علوم شناخته شده و اکتشافات بشر، اقتصاد، خود را به عنوان علم پایه و دغدغهی
همیشگی انسان برای تامین نیازهای اولیهاش در زندگی حتی بدون گذران دوره آکادمیک
آن نشان داده و انسان در هر شرایط و موقعیتی که باشد، با این علم برخورد دارد اما
شرایط و موقعیتهای متفاوت منجر به پیدایش نظریات و مکاتبی در علم اقتصاد شد و آنچه
که در جامعهی نا شناخته شده و جاری است ، علم اقتصاد است که دین مبین اسلام منشأ
آن میباشد و به نام اقتصاد اسلامی معروف است.
در
علم اقتصاد اسلامی، علاوه بر آنچه که دین و کلام خدا، قرآن دربارهی اقتصاد به
ارمغان آورده انسانهای والا مقام و معصومی نیز بودهاند که نه تنها از بعد اقتصادی
، بلکه همه ی جوانب زندگی آنها اسوه و نمونه بوده و نه تنها برای مسلمانان، بلکه
برای انسانهای دیگر جوامع نیز اثر گذار بوده است. سیره ای ائمه اطهار (ع) در موضوع
اقتصاد، همواره بهترین الگوسازی بوده و اثر بخشی خود را داشته است.
حجاب گفتاری و رفتاری چیست؟
حجاب و پوشش زن به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند.
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد
حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب
است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن
ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و
دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت
قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛
یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و
محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد
حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
حجاب
در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر
به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده،
وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛
بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن
صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان،
دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن،
حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا
حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این
صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع
از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و
انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به
معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که
میتواند از لغزشها و گناههای
روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر
حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و
پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف
اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا
به دست میآید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ
أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی
الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ
یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ
مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که
خواندن و نوشتن هم نمیدانستند)
پیغمبری بزرگوار از همان قوم
برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت)
پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی
جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده میشود
که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت
و پاکدامنی است. آیاتی همچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ
أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان
مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و
اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ
أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه
ناروا بپوشند.
حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب
گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ
فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان
سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب
رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای
راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ
لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که
خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر
و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون
قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل
نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی
مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ
اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ
ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ
لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)
علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همه بزهکاری های
اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال
و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از
زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا
مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت
حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از
مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در
مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً
این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها،
از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای
اوست.
البته، همانگونه که حجاب و
پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت
پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا
مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف
دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای
عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی
نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهی ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر
که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری
داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب،
تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل
«من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی
باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک
میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد
.
انتظار در اندیشه حضرت امام خمینی(ره)
در قاموس مفاهیمی که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران تدوین آن را آغاز کرد، واژههایی چون جهاد، شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و... که سالها به فراموشی سپرده شده بودند حیات دوباره یافتند، همچنانکه واژه «انتظار» که سالها با سکون و سکوت، تحمل ظلم و دم فرو بستن و در یک کلمه، ماندن و در جا زدن به امید برآمدن دستی از غیب، مرادف شمرده میشد مفهومی دیگر یافت و این بار «انتظار» نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن روح سرکش اجتماع بلکه به عنوان ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکتبه سوی آینده موعود به کار گرفته شد
انقلاب
رهاییبخش حضرت امام خمینی قدسسره نه تنها باعث دگرگونی در صحنه حیات اجتماعی -
سیاسی مردم مسلمان ایران شد، بلکه منشا تحولی بزرگ در فرهنگ واژهها و مفاهیم
اسلامی گردید.به برکت این انقلاب بسیاری از واژگان معنایی نو یافتند و بسیاری از
مفاهیم فراموش شده، حیات دوباره پیدا کردند.امام راحل امت قدسسره به مدد پشتوانه
غنی فکری و مبانی نظری خود، که مبتنی بر منابع و متون اصیل اسلامی و به دور از هر
گونه شائبه التقاط و خودباختگی بود، در طول حیات پر برکتخود دستبه تدوین قاموسی
عظیم از مفاهیم اسلامی زد که در سراسر تاریخ حیات فکری - فرهنگی مردم مسلمان ایران
بیسابقه بود. زیرا در این قاموس، واژهها نه در صفحات محدود کتاب بلکه در صفحهای
به گستردگی زندگی اجتماعی - فرهنگی مردم معنا میشد.در قاموس مفاهیمی که بنیانگذار
فقید جمهوری اسلامی ایران تدوین آن را آغاز کرد، واژههایی چون جهاد، شهادت، امر
به معروف و نهی از منکر و... که سالها به فراموشی سپرده شده بودند حیات دوباره
یافتند، همچنانکه واژه «انتظار» که سالها با سکون و سکوت، تحمل ظلم و دم فرو بستن
و در یک کلمه، ماندن و در جا زدن به امید برآمدن دستی از غیب، مرادف شمرده میشد
مفهومی دیگر یافت و این بار «انتظار» نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن روح سرکش
اجتماع بلکه به عنوان ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکتبه سوی آینده
موعود به کار گرفته شد.برای آشنایی هر چه بیشتر با مفهوم «انتظار» در فرهنگ واژگان
امام راحل قدسسره و درک نقش عظیمی که آن فرزانه دوران در احیای اندیشه انتظار
داشتند، در این مقاله بخشی از بیانات ایشان را که در زمینه موضوع مذکور ایراد شده
است، مورد بررسی قرار میدهیم. باشد که این مختصر ادای دینی باشد به ساحت مقدس
بزرگ احیاگر اندیشه اسلامی در قرن حاضر.
احیای
هویت اسلامی
حضرت
امام با توجه به شناخت عمیقی که از وضعیت اجتماعی - سیاسی مسلمانان در عصر حاضر
داشتند احیای هویت اسلامی و بازگشتبه خویشتن را تنها راه تجدید عظمت و قدرت اسلام
و مسلمانان در جهان دانسته و این موضوع را سرلوحه دعوت خویش قرار دادند:«من بصراحت
اعلام میکنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود، برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در
سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از
اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت، پول
و فریب را نگیرد.»
از آنجا
که انتظار موعود یا به عبارتی انتظار تحقق وعده الهی در حاکمیت جهانی دین اسلام
میتواند در احیای هویت اسلامی مسلمانان و مقابله با روحیه خودباختگی و احساس
حقارت در مقابل فرهنگ و تمدن مغرب زمین بسیار مؤثر باشد، حضرت امام با ژرفاندیشی
تمام احیای فرهنگ انتظار را به عنوان یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و
وسیلهای برای تحقق دوباره قدرت و شوکت گذشته مسلمانان در جهان مد نظر قرار داده و
در یکی از بیانات خود که در اولین سال استقرار نظام اسلامی ایراد کردند، ضمن بیان
مفهوم «انتظار فرج» وظیفه منتظران قدوم حضرت
صاحبالامر (ع)را چنین برشمردند:«ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار،
خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام
در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه بشود.» .چنانکه ملاحظه
میشود در مفهومی که حضرت امام قدسسره از «انتظار» ارائه میدهند نه تنها از سکون
و سکوت و تن دادن به وضع موجود خبری نیست، بلکه صحبت از تلاش و کوشش برای تحقق
قدرت اسلام و آماده شدن زمینه ظهور است، که این با مفهومی که سالها سعی میشد از «انتظار» در اذهان مردم جا داده شود بسیار فاصله
دارد.
انتظار
رمز پایداری
حضرت
امام قدسسره در برهههای مختلف انقلاباسلامی به منظور آماده ساختن مردم برای
مقابله با مشکلات و خطراتی که انقلاب و نظام نوپای اسلامی را تهدید میکرد، بر
مفهومی که خود از انتظار داشتند تاکید میفرمودند و مردم را به پایداری و تلاش
بیشتر فرا میخواندند:«من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن وعده مسلم خدا
تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این مطلب وعده خداست و تخلف ندارد، منتها آیا ما
درک کنیم یا نکنیم، آن به دستخداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم شود و
چشم ما روشن بشود به جمال ایشان. این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه
داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها
نمیشود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلی
شرعی - الهی خودمان بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای
رضای خدا انشاءالله مشغول انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول
همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار انبیاء هم مورد قبول همه نبوده است،
لکن انبیا به وظایفشان عمل کردند و قصور در آن کاری که به آنها محول شده بود
نکردند، گر چه مردم اکثرا گوش ندادند به حرف انبیا، ما هم آن چیزی که وظیفهمان
هست عمل میکنیم و باید بکنیم گر چه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم
کارشکنی بکنند.»
جانمایه
تفکر امام راحل قدسسره و موضوعی که همواره، چه در نظر و چه در عمل، مد نظر ایشان
بود، عمل به وظیفه و ادای تکلیف الهی است و همین موضوع است که دیدگاه ایشان در باب
انتظار فرج را از سایر دیدگاهها متمایز میسازد.برای درک بیشتر برداشتی که حضرت
امام قدسسره از موضوع انتظار داشتند لازم است که سایر برداشتها نیز درکنار این
برداشت مورد مطالعه قرار گیرند، از این رو در اینجا دیدگاههای متفاوتی را که در
موضوع انتظار فرج ابراز شده است، از زبان امام راحل نقل میکنیم تا تفاوت دیدگاه
حضرت امام از سایر دیدگاهها بخوبی روشن شود:
برداشتهای متفاوت ازموضوع انتظار فرج
رهبر
فقید انقلاب اسلامی در یکی از بیانات خود برداشتهای متفاوتی را که از موضوع
«انتظار فرج» شده است دستهبندی کرده و به شرح زیر مورد نقد و بررسی قرار
میدهند:1. اولین دیدگاه در باب موضوع «انتظار فرج»، که حضرت امام به طرح آن
میپردازند، دیدگاه کسانی است که تکلیف مردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل
فرج حضرت حجت (ع) میدانند:«بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در
حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(ع) را از خدا بخواهند. اینها
مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند.بلکه بعضی از آنها را که من سابقا
میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر
حضرت صاحب (ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر
هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان
نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند2. دیدگاه دومی که حضرت امام بدان
اشاره میکنند بسیار شبیه به دیدگاه اول استبا این تفاوت که در دیدگاه دوم به طور
کلی وظیفهای که هر فرد مسلمان نسبتبه جامعه خود دارد به فراموشی سپرده شده و حتی
از امر به معروف و نهی از منکر هم غفلتشده است:«یک دسته دیگری بودند که انتظار
فرج را میگفتند اینست که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر
ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای
خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاءالله
درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند
و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکتخودمان میگذرد نداشته باشیم.
اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.» امام راحل قدسسره در ادامه
بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یادشده پرداخته و میفرمایند:«ما اگر دستمان
میرسید قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداریم، تکلیف
شرعی ماست منتها ما نمیتوانیم، این که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از
عدالت، نه شما دستبردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.» 3.
سومین برداشت از مفهوم انتظار فرج، که در بیانات حضرت امام بدان اشاره شده است،
برداشت کسانی است که به استناد روایاتی که در آنها آمده استحضرت قائم، ارواحناله
الفداه، زمانی ظهور میکنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، میگویند ما
نباید در زمان غیبتبا انحرافها و مفاسدی که در جامعه وجود دارد کاری داشته باشیم،
بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینه ظهور حضرت فراهم شود:
«یک دستهای میگفتند که خوب! باید عالم پر معصیتبشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم
تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.» 4. دیدگاه
چهارم به شکلی افراطیتر همان برداشت گروه سوم را مطرح ساخته و قائل به این است که
ما نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم بلکه باید به
آنها دامن هم بزنیم تا زمینه ظهور حضرت حجت (ع) هر چه بیشتر فراهم شود:«یک دستهای
از این بالاتر بودند میگفتند باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه
تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند
که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی
هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزند.» حضرت امام قدسسره دو دیدگاه اخیر
را بشدت مورد انتقاد قرار داده و در ادامه سخنانشان میفرمایند:
«یعنی
خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیتبکنیم تا حضرت صاحب
بیاید! حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چه میآیند؟ برای این که گسترش بدهند
عدالت را، برای این که حکومت را تقویت کنند، برای این که فساد را از بین ببرند. ما
بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم
و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت
میآیند میخواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر
تکلیفی ندارد بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رای این
جمعیت که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا
کنیم به صدام، هر کسی نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است، برای این که حضرت دیر
میآیند... ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان
از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا این که اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و
حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را
بردارند، همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد، حضرت
میخواهند همین را برش دارند.» 5.آخرین دیدگاهی که حضرت امام قدسسره در بیانات
خود بدان میپردازند دیدگاه کسانی است که هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت
را خلاف شرع دانسته و عقیده دارند که این عمل با نصوص روایات مغایر است:
«یک
دسته دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این
حکومتباطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند
مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده استبر این امر که هر علمی بلند بشود قبل
از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است، آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد،
در صورتی که آن روایات که هر کس علم بلند کند، علم مهدی به عنوان مهدویتبلند کند.
حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیفمان
دیگر ساقط است!؟» ایشان در ادامه کلامشان نتایج
چنین دیدگاهی را بررسی کرده و میفرمایند:«اینی که میگوید حکومت لازم نیست معنایش
اینست که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی
نباشد، آن طور فساد پر میکند مملکت را که آن طرفش پیدانیست. آنی که میگوید حکومت
نباشد معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم بکنند
برای این که حضرت بیاید، حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک
آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دستسیاستی این کار را نکرده باشد که
بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند
انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد.» .و در ادامه نیز اضافه میکنند که:
«اینهایی
که میگویند که هر علمی بلند بشود... خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف
انتظار فرج است، اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که
این حرفها را بزنند، نمیدانند دارند چی چی میگویند، حکومت نبودن یعنی اینکه همه
مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات
الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه
را به دیوار میزدیم برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی
از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل
نیست، و این نفهمها نمیدانند دارند چی میگویند.» .حضرت امام قدسسره، در پایان
بررسی دیدگاههای یادشده، دیدگاه خود در باب مفهوم انتظار فرج را بصراحت مطرح کرده
و میفرمایند:«البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم،
اگر میتوانستیم میکردیم اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الان عالم
پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است، ما بتوانیم جلوی
ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم
همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم، چون نمیتوانیم بکنیم باید او بیاید تا
بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب اینست که کار را نزدیک
بکنیم، کا را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت(ع)» .فرمایش امام راحل
یادآور این حدیث نبوی (ص) است که:«یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی
سلطانه» .مردمی از مشرق زمین به پا میخیزند
و زمینه را برای برپایی حکومت مهدی آماده میسازند آری انتظار در قاموس امام خمینی
قدسسره، مفهومی جز آمادگی فردی و اجتماعی برای برپایی دولت کریمه حضرت ولی عصر،
ارواحنا له الفداء، ندارد و این همان است که در فرهنگ شیعی بدان اشاره شده و در
روایات معصومین(ع) از آن سخن به میان آمده است.اینجاست که هر پژوهشگر منصفی بر نقش
عظیم حضرت امام در احیای اندیشه انتظار اذعان نموده و اقرار خواهد کرد که هیچ
حرکتی در طول قرون گذشته به اندازه حرکت رهایی بخش امام راحل در زمینهسازی ظهور
حضرت حجت «تاثیر نداشته است.به امید روزی که فجر انقلاب اسلامی به صبح روشن انقلاب
جهانی حضرت مهدی(ع) متصل شود و چشمهای ناقابل مابه جمال بیمثال آن پیک خجسته پی
روشن گردد، ان شاءالله.
مبارزات فرهنگى امام جواد علیه السلام
امام جواد(ع) در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که به رغم اقتدار شیعیان، عرصه سیاسى و اجتماعى جامعه گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف شده بود. دوران امامت آن حضرت با خلافت دو نفر از خلفاى ستم پیشه عباسى (مأمون و معتصم) مقارن بود. مأمون به دلیل این که با قتل امام رضا(ع) دچار بدنامى و تزلزل شده بود، صلاح نمىدید که بیش از آن به آزار امام جواد(ع) بپردازد. هم چنین به دلیل قدرت شیعیان در آن روزگار تمام سعى خود را بر آرام نگه داشتن اوضاع مصروف مىداشت، لذا به منظور دستیابى به چنین هدفى ناچار شد آن حضرت را مانند پدرش على بن موسى الرضا(ع) تحمل کند. جواد الائمه (ع) با گذاشتن شروطى مبنى بر دخالت نکردن در امور عملاً ناچار شدن خود را به پذیرش ولایتعهدى به نمایش گذاشت و نقشه خلیفه را که با این هدف در صدد کسب مشروعیت بود، ناکام گذاشت.مسأله مخاطرهآمیزى که در این مقطع حسّاس شیعیان را تهدید مىکرد، قدرت گرفتن و پیشرفت «مذهب معتزله» بود. مکتب اعتزال در آن زمان رواج و رونق بسیارى گرفته بود و حکومت وقت از طرفداران آن بسیار حمایت مىکرد.
ادامه مطلب ...حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع )
در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام
نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب
دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر
گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است
ادامه مطلب ...
فرمان هشت مادهای رهبری درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی
حضرت آیهالله خامنهای رهبر معظم
انقلاب به رؤسای قوای سه گانه فرمان مهمی در خصوص مبارزه همه جانبه و سازمان یافته
با مفاسد مالی و اقتصادی صادر کردند.
متن فرمان
مقام معظم رهبری به رؤسای قوای سه گانه بدین شرح است:
بسم الله
الرحمن الرحیم
حضرات
آقایان رؤسای محترم قوای سه گانه دامت تاییدائهم
تشکیل ستاد
مبارزه با مفاسد اقتصادی طرح مبارزه با فساد که دو قوه ی مجریه و قضاییه بدان همت
گماشته اند عزم جدی مسئولان را به اقدام در این امر اساسی و حیاتی نوید می دهد .
حکومتی که مفتخر به الگو ساختن نظام علوی است باید در همه حال تکلیف بزرگ خود را
کم کردن فاصله ی طولانی خویش با نظام آرمانی علوی و اسلامی بداند و این جهادی از
سر اخلاص و همتی سست ناپذیر می طلبد
. جمهوری
اسلامی که جز خدمت به مردم و افراشتن پرچم عدالت اسلامی هدفی ندارد نباید در این
راه دچار غفلت شود . رفتار قاطع و منصفانه ی علوی را باید در مد نظر داشته باشد و
به کمک الهی و حمایت مردمی که عدالت و انصاف را قدر می دانند تکیه کند
گرفته شده از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
چند سئوال اساسی در باره مبارزه با مفاسد اقتصادی:
چرا پس از گذشت بیش از14 سال از صدور فرمان هشت ماده ای حضرت آقا(مدظله العالی) هنوز آنچنان اقدام ملموسی که مشهود بوده ومردم به وضوح ببینند که مسئولین این فرمان را اجرا کرده ودست مفسدین را از دامن پاک جمهوری اسلامی ایران قطع کند را نمی بینند؟
تا کی ماباید فقط شعار دادن مسئولین در زمینه مبارزه با مفسدین اقتصادی را بشنویم وعمل آنان را هرگزنبینیم؟
مسئولین از چه چیز میترسند که با فساد مبارزه جدی نمیکنند؟
مسئولین اجرایی وقضایی تا کی باید به دلیل عدم ورود جدی به مقوله مبارزه با مفاسد اقتصادی،خون به دل مقام معظم رهبری(مدظله العالی) ومردم کنند؟
نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای
رهبر انقلاب اسلامی ایران
۱.
خاندان
۲.
شخصیت علمی و فرهنگی
۱.۲. تحصیل و تدریس
۲.۲. آثار
۳.
حیات سیاسی و
اجتماعی
۱.۳. دوران مبارزات پیش از انقلاب
۲.۳. دههی اول انقلاب اسلامی: بهمن ۱۳۵۷ - خرداد ۱۳۶۸
۱.۲.۳. فعالیتهای سیاسی
۲.۲.۳. فعالیتهای ارشادی و تبیینی
۳.۲.۳. ترور نافرجام توسط منافقین
۳.۳. دوران ریاست جمهوری
۱.۳.۳. فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در دوران ریاست جمهوری
۴.۳. دوران رهبری
منابع و مآخذ
خامنهای،
سیدعلی (۲۹ فروردین ۱۳۱۸/ ۲۸صفر ۱۳۵۸/ ۱۹
آوریل ۱۹۳۹)، فرزند سیدجواد،
دومین رهبر انقلاب اسلامی ایران.
سید
علی حسینی خامنهای فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنهای،
در فروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده
بود و زندگی مرحوم سید جواد خامنهای هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینی،
بسیار ساده: «پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشهگیر [...] زندگی ما بهسختی
میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با
زحمت برای ما شام تهیه میکرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.»
خانهای که خانوادهی سید جواد در آن زندگی میکردند در یکی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدری من که در آن متولد شدهام، تا چهار پنج سالگی من، یک خانهی ۶۰ ـ ۷۰ متری در محلهی فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفهای! هنگامی که برای پدرم میهمان میآمد -و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت- همهی ما باید به زیرزمین میرفتیم تا مهمان برود. بعد عدهای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»
سیدعلی
خامنهای تحصیل را در چهار سالگی از مکتبخانه و با فراگیری قرآن کریم شروع کرد.
دورهی دبستان را در نخستین مدرسهی اسلامی مشهد، دارالتعلیم دیانتی، گذراند[۲۰]
. در
همین ایام، یادگیری قرائت و تجوید قرآن را نزد برخی قاریان قرآن مشهد آغاز کرد[۲۱]
.
همزمان
با تحصیل در کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. شوق وافر
او به تحصیلات حوزوی و تشویق
والدین سبب شد که وی پس از اتمام دورهی دبستان، وارد دنیای طلبگی شود و تحصیل
علوم دینی را در مدرسهی سلیمانخان ادامه دهد. وی بخشی از مقدمات را نیز نزد پدر
طی کرد. سپس به مدرسهی نواب رفت و دورهی سطح را در آن به پایان برد. همزمان با
تحصیلات حوزوی دورهی دبیرستان را تا سال دوم متوسطه ادامه داد[۲۲]
.
وی
معالمالاصول را نزد آیتالله سیدجلیل حسینی سیستانی و شرح لمعه را نزد پدر و
میرزا احمد مدرس یزدی فرا گرفت. رسائل، مکاسب و کفایه را نیز نزد پدر و آیتالله
حاج شیخ هاشم قزوینی آموخت. در سال ۱۳۳۴ش،
در درس خارج فقه آیتالله سید محمدهادی میلانی حاضر شد.
حوزه نجف
وی
در ۱۳۳۶ش طی سفر کوتاهی همراه خانواده به نجف
اشرف مشرف شد و در دروس مدرسان بنام حوزهی علمیهی نجف، از جمله آیات سید محسن
حکیم، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن
بجنوردی حضور یافت، ولی به دلیل عدم تمایل پدر برای اقامت در آن شهر به مشهد
بازگشت[۲۳]
و به مدت یک سال دیگر در درس آیتالله
میلانی حاضر شد. سپس در سال ۱۳۳۷ش
به شوق ادامه تحصیل عازم حوزهی علمیهی قم شد[۲۴]
. در
همین سال و پیش از عزیمت به قم، آیتالله محمدهادی میلانی به وی اجازهی روایت
داده بود[۲۵]
.
حوزه قم
سید
علی خامنهای، در قم نزد بزرگانی چون آیات حاجآقا حسین بروجردی، امام خمینی، حاج
شیخمرتضی حائری یزدی، سیدمحمد محقق داماد و علامه طباطبایی تلمذ نمود[۲۶]
. در
مدت اقامت در قم اکثر وقت خود را به تحقیق، مطالعه و تدریس میگذراند.
بازگشت به مشهد
آیتالله
خامنهای در ۱۳۴۳ش به دلیل عارضهی
بینایی پدر و کمک به وی به ضرورت از قم به مشهد بازگشت و بار دیگر در جلسات درس
آیتالله میلانی حضور یافت که تا سال ۱۳۴۹
ادامه داشت. او از ابتدای حضور در مشهد، به تدریس سطوح عالی فقه و اصول (رسائل،
مکاسب و کفایه) و برگزاری جلسات تفسیر برای عموم همت گماشت. در این جلسات جمعیت
کثیری از قشر جوان به ویژه دانشجویان حضور پیدا میکردند[۲۷]
. در
جلسات تفسیر خود، مهمترین پایههای فکری اسلام و اندیشه اسلامی را از خلال آیات
قرآن استخراج و بیان مینمود و به تعمیق بنیانهای اندیشه مبارزه و براندازی حکومت
طاغوت میپرداخت به صورتی که شرکتکننده در درس تفسیر او به این نتیجه ضروری و
طبیعی میرسید که حکومتی بر پایه اسلام و معارف دین
باید در کشور تحقق یابد. یکی از اهداف اصلی او از تفسیر، انتقال مبانی انقلاب اسلامی
به جامعه بود از سال ۱۳۴۷
درس تخصصی تفسیر را نیز برای طلاب علوم دینی شروع کرد که این دروس و جلسات تفسیر
تا سال ۱۳۵۶ و قبل از دستگیری و
تبعید به ایرانشهر ادامه داشت[۲۸]
. جلسات
تفسیر در سالیانی از دوره ریاست جمهوری و پس از آن ادامه داشت.
تدریس درس خارج
ایشان
از سال ۱۳۶۹ش تدریس خارج فقه را
آغاز کرد و تاکنون به تدریس ابواب جهاد، قصاص، مکاسب محرمه و صلاة مسافر پرداخته
اند.
شخصیت ادبی
آیتالله
خامنهای با حوزهی شعر و ادبیات مأنوس هستند و همواره به مطالعه رمان و داستان
علاقمند بودهاند و بسیاری از رمانها و داستانهای معتبر دنیا را مطالعه کردهاند.
این علاقه با مطالعه رمانها و آثار ادبی نویسندگان بزرگ جهان و تاریخ و فرهنگ ملل
شرق و غرب تداوم پیدا کرد. حتی به نقد کتابهای ادبی و شعر هم میپردازند. با
بسیاری از شاعران، نویسندگان و روشنفکران زمانه در ارتباط بود.
در
ایامی که در مشهد حضور داشت در برخی از انجمنهای ادبی که با حضور شعرای بزرگ تشکیل
میشد شرکت میکرد. در انجمنهای ادبی به نقد شعر میپرداخت. خود نیز اشعاری سروده و در سالهای اخیر
تخلص «امین» را برگزیده است. مطالعهی کتب تاریخی بخش دیگری از
برنامهی مطالعاتی دائمی ایشان است و به مباحث و موضوعات تاریخ معاصر احاطه دارند. [۲۹]
۲.۲. آثار
آیتالله
خامنهای تحقیق و تألیف را از دوران طلبگی آغاز کرد و تقریرات دروس اساتید خود را
نگاشت[۳۰]
و قبل از پیروزی انقلاب به ترجمه و
تألیف چند اثر نیز همت گماشت.
تألیفها و پژوهشها:
۱ـ چهار کتاب اصلی علم رجال
۲ـ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
۳ـ پیشوای صادق
۴ـ از ژرفای نماز
۵ـ صبر
۶ـ روح توحید نفی
عبودیت غیرخدا
۷ـ گزارشی از سابقه
تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه قم
ترجمهها:
۱- آینده در قلمرو اسلام، نوشتهی سیدقطب
۲- صلح امام حسن: پرشکوهترین نرمش
قهرمانانهی تاریخ، نوشته شیخ راضی آلیاسین
۳- تفسیر فیظلالالقرآن، نوشته سیدقطب
۴- مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، نوشته
عبدالمنعم النمر
۵- ادعانامه علیه تمدن غرب (ترجمه و
تحقیقات)
علاوه
بر آن، بسیاری از آراء و اندیشههای ایشان که در گفتار و نوشتار ایشان و در قالب پیام، سخنرانی، خطبه، مصاحبه منعکس شده
است به صورت کتاب و نرمافزار با عناوین گوناگون و به صورت موضوعی منتشر گردیده و برخی
از آنها نیز به زبانهای دیگر ترجمه شده است. همچنین، پایاننامهها، رسالهها، مقالات
و کتابهای گوناگونی ناظر به افکار و اندیشههای ایشان تألیف و تدوین شده است. نیز،
بخشی از مجموعه بیانات و مکتوبات ایشان در دوره رهبری با عنوان «حدیث ولایت» منتشر
گردیده است.
۳. حیات سیاسی و اجتماعی
۱.۳. دوران مبارزات پیش از
انقلاب
پیشینهی
فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی خاندان آیتالله خامنهای، در او زمینهی تربیتی برای
مبارزهی سیاسی ـ مذهبی فراهم آورده بود. نقطهی آغازین ورود به فعالیتهای سیاسی،
دیدار او با سیدمجتبی نواب صفوی (میرلوحی) در مشهد بود که به بیان خود او اولین
بارقههای انقلابی را در وی پدید آورد[۳۱]
. نخستین
دیدار وی با امام خمینی (ره) در سال ۱۳۳۶ش
صورت گرفت اما چهرهی سیاسی امام خمینی برای اولین بار در جریان لایحهی انجمنهای
ایالتی و ولایتی برای ایشان مکشوف شد[۳۲]
.
آیتالله
خامنهای با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۴۱ش وارد عرصههای گوناگون مبارزه با طاغوت شد. جزو نخستین
افرادی بود که همگامی و فعالیت مبارزاتی را در دورهی قبل از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز کرد[۳۳]
. در
بهمن ۱۳۴۱، پس از همهپرسی
لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، آیتالله خامنهای و برادرش سیدمحمد مأمور
رساندن گزارش آیتالله محمدهادی میلانی به امام خمینی در قالب نامه در مورد واکنش
مردم مشهد به این همهپرسی شدند[۳۴]
.
نخستین دستگیری (ایام ۱۵ خرداد)
در
سال ۱۳۴۲ و در آستانهی ماه
محرم، امام خمینی وی را مأمور ساخت پیامهایی را به آیتالله میلانی و علما،
روحانیون و هیأتهای مذهبی خراسان در جهت تداوم نهضت و آگاهسازی مردم در قبال
تبلیغات رژیم پهلوی انتقال دهد[۳۵]
. امام
خمینی در این پیامها خطمشی مبارزه را ترسیم کرده و از علما و روحانیون خواسته بود
به منظور تبیین جنایات رژیم پهلوی، ذکر واقعهی مدرسهی فیضیه از روز هفتم محرم در
منابر خوانده شود[۳۶]
. آیتالله
خامنهای خود نیز برای محقق ساختن هدف و اجرای خطمشی امام خمینی راهی بیرجند ــ
که تحت نفوذ خاندان علم بود ــ شد و در منابر و مجالس آن شهر دربارهی حادثهی
مدرسهی فیضیه و سلطهی اسرائیل بر جوامع اسلامی سخنرانی کرد[۳۷]
. به
دنبال این سخنرانیها، وی در ۱۲
خرداد ۱۳۴۲ مقارن با هفتم ماه
محرم ۱۳۸۳، دستگیر و در مشهد
زندانی شد[۳۸]
. پس
از آزادی وی، آیتالله محمدهادی میلانی از او دیدن کرد[۳۹]
. آیتالله
خامنهای پس از آن با حضور در جلساتی که در منزل آیتالله میلانی به منظور تداوم
نهضت اسلامی در غیاب امام خمینی ــکه در حصر به سر میبرد ـ تشکیل میشد،
فعالیتهای سیاسیاش را تداوم بخشید[۴۰]
. اندکی
پس از آن به حوزهی علمیهی قم بازگشت و با کمک و همکاری برخی روحانیون مبارز به
سازماندهی مجدد فعالیتهای سیاسی از طریق جلسات مشورتی و تبلیغات پرداخت[۴۱]
. او
از جمله روحانیونی بود که در ۱۱
دی ۱۳۴۲ تلگرامی به آیتالله سید محمود
طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی، که در حمایت از امام خمینی زندانی شده
بودند، فرستاد[۴۲]
. در
همان زمان طلاب خراسانی حوزهی علمیهی قم با هدایت او، در اعتراض به ادامهی حصر
امام خمینی نامهای به حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، نوشته و منتشر کردند که از
جملهی آنها خود ایشان و ابوالقاسم خزعلی و محمد عبایی خراسانی بودند[۴۳]
.
دومین بازداشت (سفرهای انقلابی)
ایشان
در بهمن ۱۳۴۲، مقارن با رمضان ۱۳۸۳ق برای تبلیغ و تبیین مسائل نهضت اسلامی
راهی زاهدان شد[۴۴]
. سخنرانیهای
او در مساجد زاهدان و استقبال مردمی از آن، رژیم را بر آن داشت که ایشان را دستگیر
و به زندان قزل قلعه ـ که در آن زمان محل بازداشت زندانیان سیاسی و امنیتی بود ــ
منتقل نماید[۴۵]
. در
۱۴ اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت آیتالله خامنهای به قرار التزام به عدم خروج
از حوزهی قضایی تهران تبدیل و ایشان از زندان آزاد شد[۴۶]
. از
این پس تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای وی همواره تحت کنترل مأموران امنیتی
قرار داشت.
تشکیل جلسه «یازده نفره» حوزه علمیه قم
آیتالله
خامنهای در پاییز ۱۳۴۳ از قم به مشهد
بازگشت و در کنار مراقبت از پدر به فعالیتهای علمی و سیاسی پرداخت[۴۷]
. او
در زمرهی روحانیونی بود که اندکی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه با نگارش نامهای
به دولت وقت ــ دولت امیرعباس هویدا ــ در ۲۹
بهمن ۱۳۴۳ به اوضاع نابسامان
کشور و تبعید امام خمینی اعتراض کردند[۴۸]
. سیدعلی
خامنهای به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی، علی فیض مشکینی، ابراهیم امینی، مهدی
حائری تهرانی، حسینعلی منتظری، احمد آذری قمی، علی قدوسی، اکبر هاشمی رفسنجانی،
سید محمد خامنهای و محمدتقی مصباح یزدی[۴۹]
. اعضای
گروه یازده نفر بودند که با هدف تقویت و اصلاح حوزهی علمیهی قم برای مبارزه با
رژیم پهلوی شکل گرفت. مبارزه بر مبنای فکر و عقیده بود و همین امر علت پیشرفت آن
بود و روحانیون نیز به منزلهی بدنه و مغز متفکر مبارزه بودند. آنان در این مرحله
از مبارزه به این نتیجه رسیده بودند که بدون تشکل، موفقیت کمتری خواهند داشت و
وجود آن موجب میشود که از فروپاشی مبارزه توسط رژیم جلوگیری شود. این گروه در
دوران تبعید امام خمینی، برنامهریزی جریان مبارزات و تداوم آن را بر عهده گرفت.
از این گروه بهعنوان اولین تشکیلات سری حوزهی علمیهی قم یاد میشود، فعالیت این
گروه در اواخر سال ۱۳۴۵ش توسط ساواک کشف و
به دنبال آن برخی از اعضا دستگیر و برخی دیگر، از جمله آیتالله خامنهای تحت
تعقیب قرار گرفتند.
بنیانگذاری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
در
کنار این، جلسه دیگری هم راه افتاده که بنیان جامعه مدرسین امروز است. «ما جزو کسانی هستیم
که در اولین نشستهای جامعه مدرسین عضو بودیم، شرکت داشتیم. هم بنده بودم، هم به
نظرم آقای هاشمی بود... آقایان [علی] مشکینی، ربانیشیرازی، [ناصر] مکارم و... یک
عده مسنترها هم شرکت میکردند.»[۴۵]
این جلسهها و
تصمیماتی که در آن گرفته میشد، فضای حوزه علمیه قم را تغییر داد. پا به رکابها و
دستاندرکاران این تصمیمات، کسانی غیر از اعضاء جلسه بودند؛ طلبههای جوان و
علاقمند. این تحرکات فضای بسته و مغموم قم را باز کرد.
آیتالله خامنهای در
همین ایام مخفیانه به ترجمه و انتشار کتاب آینده در قلمرو اسلام اقدام کرد. در این
کتاب به دو موضوع مهم فشار غرب و تبلیغات کمونیسم اشاره شده و دورنمایی از آینده
که به سمت اسلام پیش میرود، آمده است[۵۰]
. ساواک کتاب را توقیف و افراد مرتبط با
انتشار آن را دستگیر کرد اما موفق به دستگیری و بازداشت آیتالله خامنهای (مترجم
کتاب) نشد[۵۱]
. آیتالله خامنهای در آن ایام مدتی در
تهران و کرج به فعالیت مشغول بود. اما به علت ندادن تعهد بر عدم اظهار مطالب ضد رژیم از فعالیتش
در کرج ممانعت به عمل آمد. در مسجد امیرالمؤمنین (ع) تهران هم مدتی به امامت جماعت
پرداخت.
سومین بازداشت
در پی دستگیری و
تبعید آیتالله سید حسن قمی در فروردین ۱۳۴۶
که به دنبال سخنرانی ضد رژیم او در مسجد گوهرشاد صورت گرفت، آیتالله خامنهای از
آیتالله میلانی خواست به این اقدام اعتراض کند[۵۲]
. این اقدام وی سبب شد مأموران ساواک از
حضور او در مشهد اطلاع یافته و در ۱۴ فروردین همان سال، در مراسم تشییع جنازهی
آیتالله شیخ مجتبی قزوینی، وی را دستگیر کنند[۵۳]
. او در ۲۶ تیر همان سال آزاد شد[۵۴]
. اندکی پس از آزادی، در تهران به ملاقات
زندانیان سیاسی رفت. [۵۵]
آیتالله خامنهای از
طریق ارتباط با مبارزین در نقاط مختلف، سعی در تشکل بخشیدن به مبارزین و مبارزه،
تربیت نسلهای جدید مبارزین و انقلابیون براساس اندیشه اسلامی خصوصاً بین طلاب
علوم دینی و دانشجویان، سعی در اخذ مبانی مبارزه از قرآن و حدیث، مقابله با اندیشههای
مادیگرایانه مارکسیستی و لیبرالیستی و امثال آن، به تعمیق اندیشه اسلامی و مبارزه
در چهارچوب نهضت امام خمینی پرداخت و علیرغم مقابله رژیم پهلوی به موفقیتهای
زیادی دست یافت. نگاه چندبُعدی به مبارزه، استفاده از شبکه عظیم اطلاعرسانی نهضت
امام خمینی و رسانه فراگیر منبر و عملگراییاش، از برخی علل موفقیت ایشان بوده است.
در پی وقوع زمینلرزهی
ویرانگر جنوب خراسان در ۹
شهریور ۱۳۴۷ عدهای از روحانیون
خراسان به سرپرستی آیتالله خامنهای با هدف امداد و ساماندهی کمکهای مردمی به
زلزلهزدگان، عازم فردوس شدند. این اقدام با مخالفت مقامات امنیتی محلی روبهرو شد
اما گروه امداد اقدامات مؤثری در کمکرسانی به زلزلهزدگان انجام داد. حضور و کمکرسانی
دو ماههی آیتالله خامنهای در فردوس فرصتی پدید آورد تا با مشکلات مردم زلزلهزده
از نزدیک آشنا شود و با آنان مأنوس گردد و در مجالس و منابر و همچنین هیئتهای
مذهبی، پیام نهضت اسلامی را برای مردم آن سامان تبیین کند. این فعالیتها حساسیت
شهربانی و ساواک خراسان را برانگیخت و به اقامتش در فردوس پایان داده شد[۵۶]
. او در اواخر دیماه همان سال به قصد
زیارت عتبات عالیات و دیدار با امام خمینی (ره) اقدام کرد اما با مخالفت و ممانعت
ساواک روبهرو شد. این محدودیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و وی ممنوعالخروج
بود. [۵۷]
محکومیت به شش ماه
حبس
آیتالله خامنهای به
اتهام عضویت در گروه یازده نفره به شش ماه زندان محکوم گردید. به دنبال انتشار این
خبر در روزنامهی کیهان و احضار آیتالله خامنهای به دادگاه تجدید نظر، وی پس از
مشورت با عدهای از علمای مشهد از حضور در دادگاه خودداری ورزید[۵۸]
. او با آنکه تحت پیگرد بود با برخی از
روحانیون مبارز ازجمله سید محمود طالقانی، سید محمدرضا سعیدی، محمدجواد باهنر،
محمدرضا مهدویکنی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی و فضلالله محلاتی در مشهد و
تهران ارتباط داشت و به رغم اقامت در مشهد در بسیاری از جلسات علما و روحانیون
مبارز تهران حضور مییافت[۵۹]
. او با تشکیل جلساتی با حضور عدهای از
روحانیون دربارهی اعزام روحانیون و طلاب به روستاهای اطراف مشهد تصمیمگیری و
اقدام میکرد[۶۰]
.
آیتالله خامنهای با
نگاه عقیدتی به نهضت اسلامی و پرورش فکری مردم برآن مبنا، مبارزات خود را ادامه
داد. او با برگزاری جلسات تفسیر برای طلاب علوم دینی و دانشجویان و ایراد سخنرانی
برای اقشار مختلف مردم میکوشید مبانی دینی ـ اعتقادی آنان را تقویت نماید. او
معتقد بود تحقق آرمانهای اسلامی در بستری از کوششهای فرهنگی ممکن است و خیزشهای
مردمی جز با گسترش آگاهی و دانایی محقق نخواهد شد. جریان روشنفکری جریان فعال و
مبارز در دانشگاهها تلقی میشد. این رویکرد را در واکنش به فعالیتهای جریانهای
سیاسی معتقد به تفکر مارکسیستی، ضروری میدانست. در این زمینه فعالیتهای علمی و
جلساتی را با شرکت مبارزان و متفکران اسلامی در سال ۱۳۴۸ برگزار کرد[۶۱]
.
سخنرانیها در حسینیه
ارشاد و مسجد الجواد تهران
آیتالله خامنهای با
بسیاری از روشنفکران و کانونهای روشنفکری مشهور در عرصهی مبارزه نیز ارتباط و
همکاری داشت. وی در سال ۱۳۴۸
به منظور تبیین مباحث تأثیرگذار در روند مبارزه به ایراد سخنرانیهایی در برخی
مراکز فعال سیاسی ـ اسلامی در تهران از جمله حسینیهی ارشاد و مسجد الجواد تهران
دعوت شد[۶۲]
. سخنرانیهای وی در حسینیهی ارشاد که در
اواخر سال ۱۳۴۸ و به دنبال دعوت آیتالله
مرتضی مطهری از وی صورت گرفت و نیز سخنرانی در مسجد الجواد تهران، به دعوت انجمن
اسلامی مهندسین، تأثیر زیادی در روشنگری نسل جوان، به ویژه دانشجویان و دانشآموزان
داشت[۶۳]
. آیتالله خامنهای در بهار ۱۳۴۹ در جهت عمق بخشیدن به روند نهضت اسلامی
و تقویت بنمایههای عقیدتی مبارزه با رژیم پهلوی، سلسله جلساتی را پایهگذاری کرد
که در آن ایدهی مبارزاتی خود مبنی بر تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی را با
دعوت از افرادی چون مرتضی مطهری، سید محمود طالقانی، سید ابوالفضل زنجانی، مهدی
بازرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی، یدالله سحابی، عباس شیبانی و کاظم سامی به بحث و
بررسی گذاشت. این سلسلهجلسات به تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی انجامید[۶۴]
.
چهارمین بازداشت
با درگذشت آیتالله
سید محسن حکیم در خرداد ۱۳۴۹
بحث مرجعیت که در گذشته پس از رحلت آیتالله بروجردی مطرح شده بود، به صورت جدی در
جامعه مطرح گردید و در این میان آیتالله خامنهای ضمن گرامیداشت مقام فقهی و
علمی آیتالله حکیم و ارسال پیامهای تسلیت به برخی از علما، تلاش مضاعفی برای
تحکیم مرجعیت امام خمینی به عنوان مرجع تقلید اعلم انجام داد. در همان ایام و به
دنبال شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی در ۲۰
خرداد ۱۳۴۹ توسط ساواک که از
مهمترین مروجین امام خمینی در آن مقطع بود، تلاش کرد به همراه شمار دیگری از
مبارزان ضمن هدایت واکنشهای مردمی در اعتراض به شهادت وی، از موقعیت پدید آمده به
نفع مبارزه بهره ببرد. بر اثر جریانسازی وی در این برهه بود که عدهای از طلاب
علوم دینی به تهیه و انتشار اعلامیههایی در حمایت از امام خمینی و انتقاد از رژیم
و ساواک اقدام کردند[۶۵]
. به دنبال آن و با گسترش دامنهی
اعتراضات و مبارزات [۶۶]
ساواک مشهد در ۲ مهر ۱۳۴۹ دستگیر و مدتی در زندان لشکر خراسان ـ
تنها زندان امنیتی مشهد ـ بازداشت کرد[۶۷]
. در محرم ۱۳۹۱/ اسفند ۱۳۴۹ با آنکه نام آیتالله خامنهای در
فهرست واعظان ممنوعالمنبر ساواک قرار گرفته بود وی سخنرانیهایی در هیئت انصارالحسین
تهران ایراد کرد[۶۸]
. آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۰ به دعوت آیتالله طالقانی سخنرانیهایی
در مسجد هدایت تهران، که کانون توجه دانشجویان و جوانان مبارز بود، ایراد کرد[۶۹]
.
سه مرتبه بازداشت در
سال ۱۳۵۰
در پی تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله از سوی امام خمینی[۷۰]
ساواک مراقبتهای شدیدی نسبت به فعالیت
روحانیون مبارز در پیش گرفت. بر این اساس وی در مرداد ۱۳۵۰ به ساواک مشهد احضار و مدتی در زندان
لشکر خراسان بازداشت شد[۷۱]
. او پس از آزادی، فعالیتهای خود را ادامه
داد و در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شد؛ یکی در آبان ۱۳۵۰ که به بازداشت کوتاهمدت وی در زندان
لشکر خراسان انجامید. دیگری در ۲۱
آذر همان سال که به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی به سه ماه حبس محکوم گردید[۷۲]
.
ادامه جلسات درس در
تهران، مشهد و نیشابور
وی پس از آزادی،
فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود را گسترش داد و بارها در جلسات هیئت انصارالحسین و
مسجد نارمک تهران حضور یافت و سخنرانیهایی در موضوعات دینی و سیاسی ایراد کرد.
جلسات درس و تفسیر او در مدرسهی میرزاجعفر و مسجد امام حسن (ع) و مسجد قبله و نیز
در منزلش در مشهد ادامه داشت. مخاطب او در این جلسات دانشآموزان، دانشجویان، طلاب
جوان و گروههایی از اقشار مختلف مردم بودند که وی آنان را با تفکر اسلام انقلابی و
سیاسی آشنا میساخت. عده زیادی از مخاطبان جلسات و شاگردان او بعدها در اوج
مبارزات در نقاط مختلف کشور به آگاهیبخشی پرداختند. گزارشهای جلسات سخنرانی و درس
او بارها از سوی مأموران امنیتی منعکس شده است. از نظر ساواک، افرادی چون آیتالله
خامنهای از مدرسان روشنفکر و انقلابی حوزههای علمیه تلقی میشدند که ضمن داشتن
ارتباط با دانشجویان و جوانان، مروج اندیشههای مبارزاتی امام خمینی و خواستار
آگاه ساختن طلاب علوم دینی به مسائل سیاسی و اجتماعی بودند[۷۳]
.
آیتالله خامنهای در
فروردین ۱۳۵۲ برای تبلیغ عازم
نیشابور شد و در مساجد آن شهر سلسلهجلسات درس اصول عقاید را، که هفتهای یک بار
در روزهای سهشنبه برگزار میشد، دایر کرد[۷۴]
. در خرداد ۱۳۵۲ ساواک جلسات تفسیرش در مسجد امام حسن
(ع) و منزلش را تعطیل کرد[۷۵]
. آیتالله خامنهای در آذر ۱۳۵۲ محل اقامهی نماز جماعت و جلسات تفسیر
خود را به دعوت بانی و واقف مسجد کرامت، به آن مسجد انتقال داد و مسجد یادشده را
به کانون فعالیت دانشجویان و طلاب جوان تبدیل کرد[۷۶]
. ساواک مشهد در واکنش به فعالیتهای سیاسی
گستردهی او، او را از اقامهی نماز جماعت در آن مسجد باز داشت[۷۷]
.
زندان ششم؛ سختترین
دوره حبس
در آبان ۱۳۵۳ به دعوت آیتالله محمد مفتح، امام
جماعت مسجد جاوید تهران، که در آن ایام ممنوعالمنبر شده بود، در آن مسجد به
سخنرانی پرداخت. در پی آن ساواک به دستگیری آیتالله مفتح و تعطیلی مسجد جاوید به
عنوان یکی از کانونهای مهم مبارزه اقدام کرد[۷۸]
. به دنبال آن، منزل آیتالله خامنهای هم
در آذر ماه همان سال مورد بازرسی ساواک قرار گرفت. ساواک علت بازرسی را، اظهارات
وی در جلسهای خصوصی دربارهی ضرورت ایجاد جمعیتی برای ساماندهی مبارزه و استفاده
از فرصتها برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی در مشهد اعلام نمود[۷۹]
. در نهایت آیتالله خامنهای در دی ۱۳۵۳ برای ششمین بار دستگیر و این بار به
زندان کمیتهی مشترک ضدخرابکاری در تهران منتقل گردید[۸۰]
و به گفته خود دشوارترین و سختترین
وضعیت حبس خود را تجربه کرد.او در حبس، اجازهی ملاقات نداشت و از وضعیت و محل
حبس او اطلاعی به خانوادهاش نیز داده نشده بود[۸۱]
.
فعالیتهای منجر به
تبعید
او در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد شد، اما تحت مراقبت
مأموران امنیتی بود و اقامهی جماعت، سخنرانی، تدریس و جلسات تفسیر وی حتی در
منزلش ممنوع شده بود[۸۲]
. اما او بهرغم همهی محدودیتهای سیاسی و
امنیتی جلسات تفسیر و فعالیتها و اقدامات روشنگرانهی انقلابی خود را به صورت
مخفیانه پیگرفت و پرداخت شهریهی امام خمینی به طلاب علوم دینی را نیز ادامه داد[۸۳]
. در اواخر سال ۱۳۵۴ مخفیانه کتاب طرح کلی اندیشهی اسلامی
در قرآن را با نام مستعار سیدعلی حسینی منتشر کرد. او در خرداد ۱۳۵۵، به دنبال وقوع سیل در قوچان، گروهی را
تشکیل داد که از مشهد برای کمکرسانی به مردم سیلزده به آن شهر اعزام شده و با
استقرار در مدرسهی عوضیهی آن شهر به امدادرسانی پرداختند[۸۴]
.
در اسناد ساواک گزارشهایی
دربارهی فعالیتهای سیاسی آیتالله خامنهای و پدرش در اواخر سال ۱۳۵۵ در مشهد وجود دارد که به طرفداری از
امام خمینی و تبلیغ نهضت اسلامی پرداختهاند. آیتالله خامنهای در محرم ۱۳۹۶/دی ۱۳۵۵ سخنرانیهایی علیه رژیم ایراد کرد و ضمن
برگزاری سلسلهجلسات مباحثه دربارهی تبیین فضای فکری ـ فرهنگی، بهویژه برای
دانشجویان و جوانان[۸۵]
و نیز حضور در جلسات علما و روحانیون
تهران روند مبارزه را شدت بخشید[۸۶]
. از سوی دیگر، ساواک هم میکوشید برای به
دست آوردن مستنداتی علیه او و مبارزان دیگر در آن جلسات نفوذ کند[۸۷]
. به دنبال درگذشت علی شریعتی در لندن در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ آیتالله خامنهای در بزرگداشت و مراسم
ترحیم وی حضور داشت. این حضور او به دلیل آشنایی و ارتباط دیرینهاش با شریعتی و
پدرش بود[۸۸]
.
تبعید به ایرانشهر
به دنبال درگذشت آیتالله
سید مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶
در نجف اشرف، آیتالله خامنهای به همراه برخی از مبارزان مراسم ختمی در ۶ آبان در مسجد ملاهاشم برپا کرد[۸۹]
. همان ایام به همراه عدهای از علمای مشهد
تلگرام تسلیتی به امام خمینی در نجف مخابره کردند[۹۰]
. با درگذشت آیتالله سید مصطفی خمینی و
تحولاتی که در پی آن پدید آمد، نهضت اسلامی وارد مرحلهی نهایی خود شد و حرکتهای
جدی برای پیروزی انقلاب آغاز گردید.
رژیم پهلوی هم در
واکنش به این فعالیتها، بهرغم اعلام سیاست فضای باز سیاسی، با سرکوب و خفقان
فعالیتهای مبارزان را محدودتر کرد. به دنبال اجرای این سیاست، برخی از مبارزان
سرشناس به تبعید محکوم شدند که آیتالله خامنهای هم در زمرهی آنان بود. او از
سوی کمیسیون امنیت اجتماعی خراسان به سه سال تبعید در ایرانشهر محکوم گردید[۹۱]
و مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او یورش برده و او را دستگیر و
به ایرانشهر انتقال دادند. هدف رژیم از این اقدام، قطع ارتباط او با مردم و
مبارزان و به دنبال آن، عدم توفیق وی در امر مبارزه و افشاگری علیه حکومت بود[۹۲]
. اما وی به علت تعامل با اهل تسنن اشتهار و
محبوبیتی در میان مردم ایرانشهر یافت و با بهرهگیری از این فرصتها پیام انقلاب را
به مردم دورترین نقاط کشور رساند[۹۳]
. سخنرانیهای او در مسجد آلرسول ایرانشهر
و رفت و آمد علما و روحانیون مبارز، نیروهای انقلابی و اقشار مختلف مردم به منزل
او، عوامل امنیتی را بر آن داشت که فعالیتهای او را محدود سازند و از رفت و آمد
مردم ممانعت بهعمل آورند[۹۴]
.
او در ۱۹ فروردین ۱۳۵۷ در پی کشتار مردم در یزد، در نامهای
به آیتالله محمد صدوقی این اقدام وحشیانهی رژیم پهلوی را محکوم کرد و ضمن ترغیب
مردم به ادامهی مبارزه، یاد شهدای آن حادثه را گرامی داشت[۹۵]
. این نامه به صورت اعلامیه در سراسر کشور
پخش گردید[۹۶]
.
وقوع سیل در ایرانشهر
در ۱۱ تیر۱۳۵۷ موقعیتی فراهم آورد تا آیتالله خامنهای
با توجه به تجربیات پیشینش، مدیریت تنها گروه امدادی را عهدهدار شود. وی با
هماهنگیهایی که با روحانیون شهرهای مختلف از جمله یزد و مشهد داشت، توانست کمکهای
مردمی را از اقصا نقاط ایران جذب و در بین سیلزدهها تقسیم کند[۹۷]
.
آیتالله خامنهای در
دوران تبعید ارتباط خود را با مبارزان و علمای تراز اول مبارزه در شهرهای ایران
حفظ کرد و پیوسته مکاتباتی دربارهی نهضت اسلامی با آنان داشت و از این طریق در
جریان بسیاری از حوادث و رخدادها قرار میگرفت و با نامهنگاریهای گوناگون در
بسیاری از تصمیمگیریهای جمعی علما مشارکت میکرد.
تبعید به جیرفت
با اوجگیری انقلاب
اسلامی در آستانهی ماه رمضان، ۲۸
شعبان ۱۳۹۸/ ۲۸ تیر۱۳۵۷، شماری از طلاب حوزهی علمیهی مشهد به
ادامهی تبعید آیتالله خامنهای اعتراض و خواستار بازگشت وی به مشهد شدند که به
دخالت مأموران انتظامی انجامید[۹۸]
. گسترش فعالیتهای انقلابی و مردمی آیتالله
خامنهای در راستای جهتدهی و ساماندهی مبارزه در ایرانشهر و مناطق و شهرهای
اطراف از یک سو، و محبوبیت و نفوذ روزافزون وی در میان اقشار مختلف مردم آن سامان
از سوی دیگر، مقامات امنیتی را بر آن داشت تا محل تبعید وی را به جیرفت که در
مقایسه با ایرانشهر دورافتاده و دارای محدودیتهای بیشتری بود، تغییر دهند. لذا وی
در ۲۲ مرداد به جیرفت انتقال یافت[۹۹]
.
مبارزات سیاسی آیتالله
خامنهای در جیرفت هم متوقف نماند و او از همان آغاز ورود به آن شهر با سخنرانی در
مسجد جامع به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداخت. یکی از سخنرانیها، که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، به برپایی تظاهرات و سردادن
شعارهای انقلابی توسط مردم منجر شد[۱۰۰]
. این اتفاق زمانی روی داد که هنوز تظاهرات
و راهپیمایی در شهرهای کوچک معمول نشده بود. او در شمار روحانیون تبعیدیای بود که
در نامهای به آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ضمن تشریح حوادث کشور و ذکر جنایات
رژیم پهلوی در شیراز، مشهد، اصفهان و جهرم راهکارهایی را برای تداوم نهضت اسلامی
تا سرنگونی حکومت پهلوی ارائه دادند[۱۰۱]
. وی در این دوره، مخفیانه عازم کهنوج
شده، سخنرانیهای افشاگرانهای ایراد کرد[۱۰۲]
.
بازگشت به مشهد
با گسترش مبارزات
مردمی و ازهمگسیختگی ارکان رژیم و ناتوانی آن در مهار روند انقلاب، آیتالله
خامنهای در اول مهر ۱۳۵۷
از جیرفت به مشهد مراجعت کرد و در آنجا فعالیتهای خود را در امر ساماندهی امور
انقلاب و تشدید روند مبارزه و پیگیری مسائل گوناگون نهضت ادامه داد[۱۰۳]
. در ایام اقامت امام خمینی در فرانسه، با
ارسال تلگرامی به همراه برخی از روحانیون مبارز مشهد، اقامت موقت امام در فرانسه
را عاملی برای پدید آمدن موجی از امید و تصمیم و قاطعیت در دل مردم و نشانی از عزم
و ارادهی راسخ امام در راه نجات امت مسلمان ایران عنوان کرده و از ایشان تقاضا
کردند دستورات لازم را برای ادامهی مبارزه صادر کند. در پایان نیز خواستار بازگشت
امام خمینی به ایران شدند[۱۰۴]
.
فعالیتهای مبارزاتی
آیتالله خامنهای در مشهد در مدت اندکی شتاب بیشتری به خود گرفت و او ضمن سازماندهی
حرکتها و تظاهرات مردمی، سخنرانیهای افشاگرانهای را در اجتماعات مردم مشهد ایراد
کرد[۱۰۵]
. در عین حال با بیت امام و دیگر مبارزان
در ارتباط و مشورت دائم بود. پیرو همین ارتباط بود که سید احمد خمینی در ۱۰ آبان ۱۳۵۷ از پاریس با آیتالله صدوقی تماس گرفت
و تمایل امام خمینی برای ملاقات با وی و آیتالله خامنهای را اعلام کرد[۱۰۶]
. آیتالله خامنهای در شمار روحانیونی
بود که با سخنرانی در ورزشگاه سعدآباد مشهد در اجتماع بزرگ فرهنگیان آن شهر
خواستار بازگشت امام خمینی و تشکیل حکومت اسلامی شد[۱۰۷]
. او در آخرین روزهای آبان همراه با
سیدعبدالکریم هاشمینژاد با عزیمت به شهرستانهای قوچان، شیروان و بجنورد و برپایی
جلسات سخنرانی به تقویت جریان انقلاب در آن شهرها همت گماشت. فعالیتهای روزافزون و
تأثیرگذار آیتالله خامنهای در مشهد، مقامات امنیتی رژیم پهلوی را بر آن داشت که
ایشان را دستگیر نمایند. در گزارشهای ساواک از آیتالله خامنهای به عنوان یکی از
پرچمداران برجستهی انقلاب در خراسان نام برده شده است[۱۰۸]
.
سخنرانی عاشورای ۵۷ در حرم امام رضا
وی در ۱۹ و ۲۰ آذر ۱۳۵۷ همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی
سخنرانی پرشوری در اجتماع بزرگ راهپیمایان مشهد ایراد کرد و خطبهی شب عاشورا را
در حرم مطهر امامرضا (ع) به نام امام خمینی خواند و با این اقدام انقلابی تابوی
سنتی حکومت پهلوی را که تا پیش از آن، مراسم مذکور را به صورت تشریفاتی و با دعا
برای محمدرضا پهلوی اجرا میکرد، در هم شکست[۱۰۹]
. همچنین او در روز عاشورا تظاهرات عظیم
مردم مشهد را ساماندهی کرد و در اجتماع بزرگ آنان به سخنرانی پرداخت[۱۱۰]
. وی در شمار روحانیونی بود که در ۲۴ آذر در اعتراض به حملهی مأمورین رژیم
پهلوی به بیمارستان شاهرضای مشهد (امام رضا (ع) کنونی) برنامهی تحصن در بیمارستان
مزبور را مطرح کرد[۱۱۱]
. در مسیر حرکت آنان برای تحصن بسیاری از
مردم نیز به آنان پیوستند و در شمار متحصنین قرار گرفتند[۱۱۲]
. متحصنین با صدور اعلامیهای ضمن تشریح
جنایات عوامل حکومت پهلوی، مجازات آنان را خواستار شدند[۱۱۳]
و بر سرنگونی حکومت پهلوی و بازگشت امام
خمینی تأکید کردند. این اقدام آنان بازتاب گستردهای یافت و اعلامیههای متعددی در
همبستگی و حمایت از آنها در سراسر ایران منتشر شد[۱۱۴]
.
تظاهرات ۹ دی ۵۷ مشهد
آیتالله خامنهای در
۹ دی ۱۳۵۷ به همراه عدهای از علمای مبارز مشهد
پیشاپیش جمعیت انبوهی از مردم به منظور همراه ساختن کارکنان استانداری خراسان با
جریان انقلاب به سوی ساختمان استانداری حرکت کردند. اما علیرغم تلاشهای مسالمتآمیز
آنها نیروهای انتظامی مستقر در استانداری به سوی مردم آتش گشودند. به دنبال آن
جمعیت تظاهرکننده به خیابانها ریخته و برخی ساختمانها و مراکز دولتی را به آتش
کشیدند. شب حادثه، علمای مشهد از جمله آیتالله خامنهای با تشکیل جلسهای کوشیدند
مانع درگیری و کشتار بیشتر مردم در روز بعد بشوند، ولی عوامل رژیم پهلوی با قتلعام
مردم تظاهرکننده فاجعهی یکشنبهی خونین ۱۰
دی ۱۳۵۷ را به بار آوردند[۱۱۵]
. به دنبال وقوع این حوادث، آیتالله
خامنهای به همراه عدهای از روحانیون مبارز مشهد در محکومیت این حادثه و تداوم
نهضت اعلامیهای صادر کردند[۱۱۶]
.
عضویت در شورای
انقلاب
با شتاب گرفتن روند
فروپاشی حکومت پهلوی و نمایان شدن نشانههای پیروزی نهایی نهضت اسلامی، امام خمینی
در ۲۲ دی ۱۳۵۷ فرمان تشکیل شورای انقلاب اسلامی را
صادر کردند[۱۱۷]
. آیتالله خامنهای که از سوی امام به
عضویت آن شورا انتخاب شده بودند با نقش محوری که در تحولات انقلاب اسلامی در مشهد
داشت، این شهر را ترک و
در اواخر دی ۱۳۵۷ به تهران آمد و در
مدرسهی رفاه مستقر شد و همگام با دیگر مبارزان، بهویژه آیات بهشتی، مطهری و مفتح
برای تدارک مرحلهی نهایی پیروزی انقلاب اسلامی و برنامهریزی برای آینده، نقش
فعالی برعهده گرفت[۱۱۸]
. پس از تشکیل کمیتهی استقبال از امام
خمینی توسط شورای انقلاب اسلامی[۱۱۹]
مسئولیت کمیتهی تبلیغات آن را عهدهدار
شد.
تحصن در مسجد دانشگاه
تهران
به دنبال بسته شدن
فرودگاههای کشور به دستور بختیار و ممانعت از بازگشت امام خمینی به ایران، آیتالله
خامنهای به همراه آیتالله بهشتی و چند تن از روحانیون مبارز سرشناس در اعتراض به
این اقدام دولت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن عظیمی را ساماندهی کردند که با
پیوستن سایر علما، دانشگاهیان و مردم ابعاد وسیعی به خود گرفت[۱۲۰].
شب قبل از آغاز تحصن،
آیتالله بهشتی در بهشتزهرا سخنرانی کرد و آیتالله خامنهای قطعنامهای را که
خود تهیه کرده بود برای مردم قرائت نمود و با این برنامه تحصن روز بعد در مسجد
دانشگاه تهران قطعیت یافت. آیتالله خامنهای در طول تحصن با تشکیل ستادی و با
مشارکت برخی از مبارزین متحصن به اقداماتی دست زدند که عمدهترین آنها انجام
سخنرانی، انتشار اعلامیه و انتشار نشریهای به نام «تحصن» بود[۱۲۱]
. متحصنان در روز هشتم بهمن با صدور
اعلامیهای تأکید کردند تا باز شدن فرودگاهها به روی امام خمینی به تحصن خود ادامه
خواهند داد[۱۲۲]
. این تحصن که تا صبح روز ۱۲ بهمن ادامه یافت[۱۲۳]
، مسجد دانشگاه تهران را به کانونی تأثیرگذار
در روند مبارزه تبدیل کرد.
در لحظهی تاریخی
ورود امام خمینی به میهن در ۱۲
بهمن ۱۳۵۷ آیتالله خامنهای،
به همراه علما، روحانیون و مبارزان اسلامی برای استقبال از امام خمینی در فرودگاه
مهرآباد حضور یافت. در طول دههی فجر انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای همواره در
کنار امام خمینی بود و در بسیاری از امور به ایشان مشورت میداد و همچنین مسئولیت
کمیتهی تبلیغات دفتر امام را با هدف مقابله با توطئههای خبری و تبلیغاتی مخالفان
داخلی و خارجی حکومت اسلامی، مقابله با فرصتطلبیهای احزاب و گروههای گوناگون
سیاسی، تنظیم و انتشار اخبار و انتشار نشریهای به نام «امام» بر عهده داشت. خود
نیز چند مقاله نوشت و در آن نشریه منتشر کرد[۱۲۴]
.
۲.۳. دههی
اول انقلاب اسلامی: بهمن ۱۳۵۷ - خرداد
۱۳۶۸
۱.۲.۳. فعالیتهای
سیاسی
شورای انقلاب
یکی از نخستین عرصههای
نقشآفرینی آیتالله خامنهای در روند تکون نظام جمهوری اسلامی، عضویت و فعالیت در
شورای انقلاب بود. این شورا پس از مهاجرت امام خمینی به فرانسه در مهر۱۳۵۷ و ظهور نشانههای پیروزی انقلاب اسلامی
و ورود نهضت اسلامی به مرحلهی انقلاب با نظر امام خمینی از اوایل آبان شکل گرفت و
اعضای آن توسط امام خمینی بهتدریج انتخاب شدند، اما به لحاظ رعایت ملاحظات مختلف
بهصورت رسمی در آستانهی پیروزی انقلاب در ۲۲
دی ۱۳۵۷ اعلام گردید[۱۲۵]
.
نخستین اعضای شورا
آقایان مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدرضا
مهدوی کنی، سیدعلی خامنهای و محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی بودند. در
ادامه کار شورا نیز افراد دیگری به عضویت آن درآمدند[۱۲۶]
. آیتالله خامنهای در اواخر دی ماه در
این جلسات حضور پیدا کرد[۱۲۷]
. شورا در این مقطع، تصمیمگیریهای مهم در
مورد مبارزه را برعهده داشت. از جملهی آنها مذاکره با مقامات حکومت پهلوی و
مقامات کشورهای خارجی، از جمله آمریکا و نیز تشکیل کمیتهی استقبال از امام خمینی
بود[۱۲۸]
. اقدام مهم دیگر شورای انقلاب در مقطع
قبل از پیروزی، معرفی مهدی بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت به امام خمینی بود[۱۲۹]
.
پس از پیروزی انقلاب
آنچه برعهده شورای انقلاب قرار داشت عبارت بود از: قانونگذاری
در غیاب قوهی مقننه، انجام بخشی از وظایف قوهی مجریه پس از ادغام دولت موقت و
شورای انقلاب در تیر ۱۳۵۸
و انجام همه آن پس از استعفای دولت موقت در ۱۴
آبان ۱۳۵۸ تا پس از آن. در
کنار این وظایف اصلی، مرجعی برای رفع معضلات و بحرانهای پیشِ رویِ نظام نوپای
جمهوری اسلامی و مشاوره برای امام نیز بود[۱۳۰]
. به رغم تغییر چندینباره ترکیب اعضای
شورای انقلاب در ادوار چهارگانهی آن تا پایان فعالیتش در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ آیتالله خامنهای عضو ثابت ان باقی
ماند[۱۳۱]
. ایستادگی در برابر نظرات و مواضع جهتدار
اعضای موسوم به «لیبرال» شورا، هشدارهای مکرر نسبت به ضرورت جلوگیری از نفوذ اعضا
و هواداران حزب توده ایران و دیگر احزاب و گروههای مخالف انقلاب اسلامی در ارتش و
عرصهی فرهنگ کشور از مواضع مهم وی در جلسات و تصمیمات شورا بود[۱۳۲]
.
او معتقد بود که در
شورای انقلاب باید از اقشار گوناگون جامعه نمایندهای حضور داشته باشد[۱۳۳]
. مسائل کردستان، سیستان و بلوچستان و
دیگر مناطق کشور و ضرورت حفظ وحدت از دیگر موضوعات مهم و مورد توجه وی در شورای
انقلاب بود. او بر این عقیده بود که دولت موقت در قضیه کردستان ضعف نشان داده و
باید آن را از راههای مختلف حل کرد و از سرایت آن به سایر مناطق قومی کشور جلوگیری
نمود[۱۳۴]
. در مورد منطقهی سیستان و بلوچستان نیز
براساس از تجربهی حضورش در زمان تبعید و اطلاع از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن
منطقه، بر بهبود وضع اقتصادی و معیشتی مردم آن دیار تأکید داشت[۱۳۵]
. در این زمینه در ۹ فروردین ۱۳۵۸ از سوی امام خمینی مأموریت یافت در رأس
هیأتی عازم آن منطقه شود تا به خواستها و مشکلات مردم رسیدگی و در مورد وضعیت آن
منطقه گزارشی تهیه کند[۱۳۶]
. در این سفر، افزون بر مأموریت یادشده،
با برخی از سران و متنفذین محلی منطقه دیدار و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی را
برای آنها تشریح و تبیین کرد.
حمایت از تأسیس و
تقویت نهادهای انقلابی و مردمی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی از
دیگر مواضع اصولی وی در شورای انقلاب بود[۱۳۷]
.
معاونت شهید چمران
با ادغام دولت موقت و
شورای انقلاب در آخر تیر ۱۳۵۸
برخی اعضای شورای انقلاب از سوی آن شورا به برخی از وزارتخانههای حساس راه یافتند
و از آن جمله آیتالله خامنهای به معاونت امور انقلاب وزارت دفاع انتخاب گردید.
در این زمان دکتر مصطفی چمران وزیر دفاع بود[۱۳۸]
. همچنین در جریان ادغام شورای انقلاب و
دولت موقت که با هدف تمرکز بیشتر در قوهی مجریه صورت گرفت ایشان به عضویت کمیسیون
وزرای امنیتی که سرپرستی و مسئولیت کلیهی امور انتظامی، نظامی و امنیتی، از جمله
بحرانهای گنبد، کردستان و خوزستان و مقابله با اقدامات احزاب و گروههای ضدانقلاب
را بر عهده داشت، انتخاب گردید[۱۳۹]
.
سرپرستی سپاه
پاسداران
از دیگر مأموریتهای
وی از طرف شورای انقلاب، مسئولیت مرکز اسناد و نیز سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
در ۳ آذر ۱۳۵۸ بود[۱۴۰]
. وی قبل از این نیز به نمایندگی از سوی
شورای انقلاب در برخی جلسات سپاه پاسداران شرکت میکرد. علت انتخاب او به سرپرستی
سپاه، باقی ماندن پارهای اختلافات در بدنه و سازمان سپاه بود که در ماههای پس از
پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و با تلاشهای میانجیگرانه به نتیجه نرسیده بود[۱۴۱]
. وی که از حامیان نیروهای نظامی مردمی،
بهویژه سپاه بود، در مدت حضور در رأس آن نیرو سعی کرد علاوه بر رفع اختلافات
موجود، سازمان مناسبی بدان بدهد. او در ۵
اسفند ۱۳۵۸ از مسئولیت سرپرستی
سپاه به دلیل نامزدی در انتخابات نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی استعفا داد[۱۴۲]
.
تاسیس حزب جمهوری
اسلامی
آیتالله خامنهای در
ایام منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، همزمان با حضور مؤثر در شورای
انقلاب و تمشیت امور انقلاب در دورهی گذار[۱۴۳]
، بههمراه سید محمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی
رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر برای ایجاد تشکلی انقلابی
فعالیت میکرد[۱۴۴]
. این تشکل با نام حزب جمهوری اسلامی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ رسماٌ اعلام موجودیت کرد اما پایههای
تأسیس آن به جلساتی در مشهد در تابستان ۱۳۵۶
بر میگردد که در آن برخی از مبارزان از جمله مؤسسین بعدی حزب جمهوری اسلامی در
صدد تشکیل مجمع و سازمان متشکلی برای فعالیت بر ضد حکومت پهلوی و توسعه اندیشهی
اسلامی بودند[۱۴۵]
. بر این مبنا حزب در دوره فعالیت غیررسمی
خود در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب نقش مؤثری در برگزاری اجتماعات و سخنرانیها
بر عهده داشت که فعالیت آیتالله خامنهای در این زمینه قابل ملاحظه بود[۱۴۶]
.
از دلایل تأسیس حزب
جمهوری اسلامی میتوان به پرکردن خلاء ناشی از فقدان تشکیلات منظم و روزآمد برای
صیانت و حمایت از نظام نوپای جمهوری اسلامی، کمک به تداوم انقلاب و حفظ یکپارچگی و
حضور مردم در صحنه، پیریزی بنیانهای اساسی نظام جمهوری اسلامی، صیانت از محوریت
نقشآفرینی امام خمینی در دوران پس از انقلاب، تعمیق اندیشهی اصیل اسلامی در
اذهان مردم، هدایت لحظه به لحظهی سیاسی مردم، کمک برای تأمین نیروی انسانی دستگاههای
اجرایی برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی، موضعگیری صریح و صادقانه در برابر ترفندها
و فریبهای دشمنان داخلی و خارجی اشاره کرد[۱۴۷]
. وی از تهیهکنندگان مرامنامهی حزب بود.
در تقسیمبندی وظایف اعضا نیز وظیفهی تبلیغات حزب را برعهده گرفت[۱۴۸]
. ایشان عضو مؤسس و عضو شورای مرکزی حزب
بود و در مجموع در دورهی تأسیس حزب بیشتر نقش تبیینی ایفا کرد و مواضع حزب را به
صورت گفتارها و جزوههایی ارائه نمود. او در تأسیس شعبهی حزب در مشهد نقش داشت و
دفتر آن شعبه را در ۲۶ اسفند ۱۳۵۷ افتتاح کرد.
دبیر کلی حزب جمهوری
اسلامی
پس از آیتالله بهشتی
و دکتر باهنر ـ اولین و دومین دبیرکل حزب ـ آیتالله خامنهای در شهریور ۱۳۶۰ از سوی شورای مرکزی حزب به عنوان سومین
دبیرکل حزب انتخاب شد[۱۴۹]
. در سالهای پس از پیروزی انقلاب تا زمان
تثبیت نظام جمهوری اسلامی در دههی ۱۳۶۰،
حزب جمهوری اسلامی به مثابه رکن مهمی از حاکمیت خارج از ساختار سیاسی رسمی فعالیت
میکرد و مقوم پایههای نظام جمهوری اسلامی بود[۱۵۰]
.
ایشان حزب جمهوری
اسلامی را نهادی ضروری جهت حفاظت از کلیت نظام نوپای جمهوری اسلامی میدانستند.
نخستین کنگرهی حزب در اردیبهشت ۱۳۶۲
برگزار و آیتالله خامنهای برای دومین بار به دبیرکلی حزب و عضویت شورای مرکزی[۱۵۱]
و شورای داوری حزب[۱۵۲]
انتخاب شد. وی در طول دوران ریاست
جمهوری در جلسههای حزب جمهوری اسلامی در تهران و شهرستانها شرکت میکرد و ضمن
تبیین مأموریتها و اهداف حزب، به پرسشهای دفاتر، شعب و اعضای حزب پاسخ میداد[۱۵۳]
.
ایشان همزمان با
دورهی دوم ریاست جمهوری نیز دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی را بر عهده داشت. در این
دوره فعالیتهای حزب به دلایل مختلف، از جمله: رفع بحرانهای سالهای اولیهی انقلاب،
تأسیس نهادها و سازمانهای مورد نیاز جمهوری اسلامی که حزب در تأسیس، تقویت و رشد
آنها نقش مؤثری داشت، اشتغال شخصیتهای محوری حزب از جمله آیتالله خامنهای و
هاشمی رفسنجانی در مشاغل مهم نظام در کنار فقدان برخی از بنیانگذاران مؤثر آن،
نارضایتی امام خمینی از تبدیل حزب از عامل وحدتبخش به عامل تفرقه و تشدید جناحبندیها
در درون حزب، کاهش یافت و دیگر کارایی سالهای اولیهی خود را نداشت[۱۵۴]
. لذا آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی
در اوایل خرداد ۱۳۶۶ با نگارش نامهای به
امام خمینی و ذکر دلایل یادشده، به ویژه پیدایش و تشدید جناحبندی در درون حزب و
خطر آن برای وحدت و انسجام جامعه، خواستار تعطیلی فعالیتهای آن شدند[۱۵۵]
. امام خمینی نیز در ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ با این درخواست موافقت کرد و متعاقب آن
فعالیتهای حزب تعطیل شد[۱۵۶]
.
امامت جمعهی تهران
امام خمینی در ۲۴ دی ۱۳۵۸ آیتالله خامنهای را با اشاره به حسن
سابقه و شایستگی در علم و عمل به امامت جمعه تهران منصوب کردند[۱۵۷]
. ایشان نخستین نماز جمعه را در ۲۸ دی ۱۳۵۸ امامت کردند[۱۵۸]
. از این تاریخ تا واقعهی ۶ تیر۱۳۶۰ که در مسجد ابوذر تهران به ایشان سوء
قصد و بر اثر آن به شدت مجروح گردیدند، به جز مقطع ۲۱ بهمن تا ۶ اسفند ۱۳۵۹ که
در جریان سفری تبلیغی در هندوستان به سر میبرد، نماز جمعهی تهران را اقامه کردند[۱۵۹]
. پس از آن نیز همواره این سمت را بر عهده
داشت.
اقدام مهم و ابتکاری
وی در مورد نماز جمعه، پیشنهاد برگزاری سمینارهای ائمهی جمعه به منظور انسجام
شبکهی امامان جمعه در داخل کشور و جهان اسلام بود که پس از موافقت امام خمینی،
نخستین سمینار در مدرسهی فیضیهی قم برگزار شد و پس از آن سمینارهای متعددی نیز
برگزار شد[۱۶۰]
. وی در خطبههای نماز جمعه به عنوان یک
تریبون اثرگذار، مهمترین و قاطعترین مواضع اصولی و راهبردی نظام جمهوری اسلامی
را ارائه کرده و همچنین، به تعمیق اندیشه دینی و بینش و بصیرت سیاسی جامعه پرداخته
است. اهتمام به خطبههای عربی نیز که مخاطب آن مسلمانان جهان اسلام
بود، از ویژگیهای خطبههای ایشان بوده است.
نمایندگی در مجلس
شورای اسلامی
آیتالله خامنهای پس
از نامزدی برای انتخابات نخستین دوره قانونگذاری مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۵۸، از سوی ائتلاف بزرگ نیروهای خط امام
شامل جامعهی روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری اسلامی و چندین سازمان و گروه
اسلامی دیگر در انتخابات مجلس شورای اسلامی حمایت شد[۱۶۱]
و از حوزهی انتخابیهی تهران وارد مجلس
شد. در مجلس، عضو و رئیس کمیسیون امور دفاعی بود.
در مدت ریاست ایشان
طرحها، لوایح و موضوعات متعددی در آن کمیسیون بررسی شد که از مهمترین آنها میتوان
تأمین نیازمندیهای استخدامی سپاه پاسداران، ادغام سازمان بسیج مستضعفین در سپاه
پاسداران، مسئلهی کردستان، مسائل مرزی، مسئلهی بلوچستان و سازماندهی نوین ارتش
را نام برد[۱۶۲]
. از موضعگیریهای مهم وی در طول نمایندگی
میتوان به صحبتهای مهم و مستند او در موافقت با طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر
برای ریاست جمهوری اشاره کرد[۱۶۳]
. با آغاز جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و به سبب حضور در جبهههای جنگ، در
جلسات مجلس شورای اسلامی کمتر حضور یافت و پس از جراحت شدید در ۶ تیر ۱۳۶۰ در موارد معدود در آن حاضر شد. با
انتخاب به مقام ریاست جمهوری در مهر ۱۳۶۰
قوهی مقننه را ترک گفت.
حضور در دفاع مقدس
آیتالله خامنهای از
نخستین ساعات آغاز جنگ ایران و عراق، در تدبیر مسائل جنگ بصورت فعالانه به ایفای
نقش پرداخت.
ساعاتی پس از شروع حمله به خاک کشورمان
اولین اطلاعیه در مورد تجاوز ارتش بعث عراق به ایران را تهیه و از رادیو به اطلاع
مردم رساند[۱۶۴]
. در دومین روز شروع جنگ در جلسهای که در
ستاد مشترک ارتش برای بررسی چگونگی برخورد با تجاوز نظامی عراق تشکیل شد، حضور
یافت. و آنگاه که قرار شد یک نفر از آنها برای بررسی مسئله
به جبهههای جنگ برود، نخستین کسی که این پیشنهاد را پذیرفت آیتالله خامنهای بود[۱۶۵]
. در ۵ مهر ۱۳۵۹ پس از اجازه امام خمینی در کسوت یک
نظامی، در جبهههای جنگ حضور یافت[۱۶۶]
تا گزارشی از وضعیت جبههها و امکانات
نیروهای ایرانی منطقهی مورد تجاوز نیروهای عراقی تهیه نموده و به سازماندهی
نیروها برای مقابله با دشمن کمک کند[۱۶۷]
. بر این اساس عازم جبهه جنوب شد و تا
اواسط بهار سال ۱۳۶۰ در آن جبهه استقرار
داشت. پس از آن در جبهه غرب حاضر شد. ولی حضور جز برای اقامه نماز جمعه تهران،
دیدار و گزارش به امام یا جلسات ضروری و سفرها و سخنرانیهای لازم، مستمر بود[۱۶۸]
.
وی در چندین عملیات
نظامی و یا طراحی آن شرکت کرد. پشتیبانی و تأمین نیازهای تسلیحاتی و تدارکاتی
نیروهای بسیجی و سپاهی از دیگر فعالیتهای ایشان در صحنهی نبرد بود. بیشتر وقت وی
در جبههها صرف هدایت، پشتیبانی و طراحی عملیات ستاد جنگهای نامنظم ــ که توسط
مصطفی چمران تشکیل شده بود ــ میشد[۱۶۹]
. از اقدامات ویژهی این ستاد که آیتالله
خامنهای مستقیماً در آن نقش داشت، تشکیل گروههای نظامی مخصوص شکار تانک بود. در
پشتیبانی از جبهههای خرمشهر، آبادان و سوسنگرد نقش مؤثری داشت و در تقویت نیروهای
نظامی مردمی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و تهیهی نیازمندیهای فنی و
تجهیزاتی آنها نقش بسیاری ایفا نمود[۱۷۰]
. از دیگر تلاشهای ایشان ایجاد هماهنگی
بین سپاه و ارتش در جبههها و عملیات نظامی بود[۱۷۱]
.
نمایندگی امام در
شورای عالی دفاع
به فرمان امام خمینی
در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ شورای عالی دفاع عهدهدار کلیهی امور
جنگ شد[۱۷۲]
و آیتالله خامنهای که براساس حکم امام
در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ نمایندهی ایشان در این شورا[۱۷۳]
و نیز سخنگوی آن بود[۱۷۴]
. در این مدت مشاور امام خمینی در امور و
مسائل جنگ نیز بود[۱۷۵]
. وی معمولاً در پایان جلسههای شورای
عالی دفاع دربارهی مباحث و تصمیمات شورا مصاحبهی مطبوعاتی انجام میداد و
تصمیمات شورا را به اطلاع مردم میرسانید[۱۷۶]
.
عملیات شکست حصر
آبادان
در عملیات شکستن حصر
آبادان[۱۷۷]
حضور مستقیم داشت و در مورد خرمشهر نیز
اعتقاد داشت که با اتخاذ تدابیر نظامی درست میتوان از سقوط آن جلوگیری کرد. حتی
در این زمینه نامهای به ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت نوشت
و هشدار داد که در صورت استقرار دو تیپ زرهی در اطراف سوسنگرد، میتوان از سقوط
شهر جلوگیری به عمل آورد. اما، بنیصدر به آن هشدار توجهی نکرد[۱۷۸]
.
اندکی پس از آغاز جنگ
گروهی از شخصیتها و سازمانهای بینالمللی و نیز برخی از کشورها برای ایجاد صلح بین
دو کشور، به فعالیتهایی دست زدند. آیتالله خامنهای در این مورد اعتقاد داشت تا
زمانی که عراق شروط اصلی ایران شامل عقبنشینی به مرزهای بینالمللی، پرداخت خسارت
و تنبیه متجاوز را نپذیرد، صلحی پدید نخواهد آمد و اگر عراق این شروط را نپذیرد آن
را به زور از سرزمینهای خود بیرون میکنیم. همچنین معتقد بود که صلح تحمیلی بدتر
از جنگ است[۱۷۹]
. با وجود این تردد هیئتهای صلح را از این
نظر که باعث روشن شدن ابعاد جنایات صدام حسین و نیروهای او علیه مردم ایران شد و
به اثبات مظلومیت ایران و تجاوزگری صدام کمک میکرد، مفید میدانست[۱۸۰]
.
جنگ، مهمترین موضوع
دوران ریاست جمهوری
در دو دورهی ریاست جمهوری
آیتالله خامنهای، جنگ در رأس امور و مهمترین موضوع کشور بود. از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ تحولاتی در صحنهی جنگ پیش آمد و در
مجموع موازنه در جبهههای جنگ به سود ایران تغییر یافت. نیروهای عراقی از بیشتر
سرزمینهای اشغالشده بیرون رانده شدند و با وحدتنظر مسئولان ارشد کشور ازجمله
آیتالله خامنهای به عنوان رئیس شورای عالی دفاع سلسله عملیاتهای نظامی، طراحی و اجرا شد.
همزمان با آن تحولات، حضور دیپلماتیک ایران در عرصهی بینالمللی نیز بیشتر و فعالتر
شد.
ایشان طی هفت سال از
مجموع هشت سال دوران ریاست جمهوری خود که مقارن با جنگ بود، بخش زیادی از مذاکرات
خارجی خود را به مذاکره با هیئتهای حسننیت صلح که از سوی سازمانهای بینالمللی،
اسلامی و منطقهای و یا با شخصیتهای مهم بینالمللی و منطقهای که مأموریت میانجیگری
داشتند، اختصاص دادند. در دوره ریاست جمهوری به دلیل مخالفت امام با حضور در جبهههای
جنگ، به برخی حضورها و بازدیدهای محدود اکتفا کردند اما در مقطع پایانی جنگ و پس
از قبول قطعنامه وضعیت وخیم جبههها ایشان را ناگزیر کرد پس از کسب موافقت امام
خمینی برای ایجاد تحولی عظیم به جبههها رهسپار شود.
همچنین که آیتالله
خامنهای در دوره ریاست جمهوری رئیس شورای عالی پشتیبانی جنگ بود. این شورا به
دلیل شرایط خاص جنگ در سال ۱۳۶۵
و به منظور بهکارگیری هرچه بهتر امکانات کشور در خدمت جنگ و انجام اقدامات مؤثر
در بسیج نیروها و امکانات برای رفع نیازمندیهای جبهههای جنگ تشکیل شد[۱۸۱]
. امام خمینی در پاسخ به استعلام ایشان در
۱۹ بهمن ۱۳۶۶ مصوبات آن شورا را تا پایان جنگ لازمالاجرا
اعلام کرد[۱۸۲]
.
در تابستان ۱۳۶۷ و در آخرین سال ریاست جمهوری آیتالله
خامنهای، و با پذیرش قطعنامه ۵۹۸
توسط ایران جنگ عراق با ایران به پایان رسید. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در جلسهای به ریاست آیتالله خامنهای
و با حضور مسؤولان عالیرتبه نظام در ۲۶
تیر ۱۳۶۷ به تصویب رسید و
امام خمینی نیز بر آن صحه گذاشت[۱۸۳]
.
امام خمینی در پیامی
به مردم ایران قبول قطعنامه را مسئلهای بسیار تلخ و ناگوار و صرفاً به دلیل مصلحت
انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد: «قبول این مسئله برای من از زهر
کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم... در
قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفتهاند. و کسی و
کشوری در این امر مداخله نداشته است» [۱۸۴] . به دنبال این تصمیم آیتالله خامنهای
به عنوان رئیسجمهور در نامهای در تاریخ ۲۷
تیر ۱۳۶۷ به دبیرکل وقت
سازمان ملل متحد، خاویر پرز دکوئیار، پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ سازمان ملل از سوی ایران را اعلام کرد[۱۸۵]
.
۲.۲.۳. فعالیتهای
ارشادی و تبیینی
بخش مهمی از
فعالیتهای سیاسی و مذهبی آیتالله خامنهای از پیروزی انقلاب اسلامی تا انتخاب به
ریاست جمهوری، فعالیتهای ارشادی به منظور نهادینه کردن و تثبیت نظام جمهوری اسلامی
بود.
توصیه امام به
دانشجویان برای رجوع به آیتالله خامنهای
به دنبال شهادت آیتالله
مرتضی مطهری و خلائی که از فقدان وی در میان دانشجویان و دانشگاهیان پدید آمده بود،
امام خمینی در ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ طی سخنانی در جمع دانشجویان، آیتالله
خامنهای را فردی فهیم و سخنور نامیده و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و عقیدتی
دانشجویان و مقابله با تبلیغات احزاب و گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی، بهویژه
مارکسیستها در محیط دانشگاهی تعیین کرد[۱۸۶]
.
وی از این تاریخ تا
شروع جنگ ایران و عراق در ۳۱
شهریور ۱۳۵۹ روزهای دوشنبه در
مسجد دانشگاه تهران در جمع دانشجویان حضور مییافت و ضمن اقامه جماعت نماز ظهر و
عصر و ایراد سخنرانی در موضوعات مهم روز، به پرسشهای فکری و سیاسی آنها پاسخ میداد.
این جلسات بعدها در مساجد مهم تهران ادامه پیدا کرد. حادثه سوءقصد به ایشان در
مسجد اباذر در خلال یکی از از همین جلسات رخ داد[۱۸۷]
.
جلوگیری از انحلال
مجلس خبرگان قانون اساسی
اقدام دیگر او مقابله
با تلاشهایی بود که از سوی برخی از اعضای دولت موقت برای انحلال مجلس خبرگان قانون
اساسی در حال شکلگیری بود. بدین نحو که نامهای به امضای پانزده نفر از وزیران و
اعضای دولت موقت تهیه شده بود و در نظر داشتند قبل از اطلاع امام خمینی و اظهار
نظر ایشان، انحلال مجلس مزبور را به مردم اطلاع دهند و اگر امام خمینی مخالفتی کرد
به صورت دستهجمعی استعفا کنند[۱۸۸]
.
آیتالله خامنهای که
از سوی شورای انقلاب در جلسهی هیأت وزیران شرکت میکرد، بعد از طرح نامهی مذکور
در جلسه به شدت با آن مخالفت نمود و بر ضرورت اطلاع امام خمینی پیش از انتشار آن
تأکید ورزید. امام خمینی نیز، پس از آگاهی از موضوع، با درخواست آنان مخالفت نمود
و بر ادامهی کار قانونی مجلس خبرگان قانون اساسی تأکید کرد[۱۸۹]
.
سفر تبلیغی به هند
در دومین سالگرد
پیروزی انقلاب اسلامی که مقارن با آغاز قرن پانزدهم هجری قمری نیز بود بنا به
تصمیم شورای عالی تبلیغات اسلامی، هیئتهای گوناگونی از طرف نظام جمهوری اسلامی به
کشورهای مختلف جهان عزیمت کردند تا مواضع و دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران و ویژگیهای
انقلاب اسلامی را برای ملتها، به ویژه ملتهای مسلمان تشریح و تبیین کنند. آیتالله
خامنهای سرپرستی هیئت اعزامی به هندوستان را بر عهده گرفت.
ایشان به مدت دو هفته
در اواخر بهمن و اوایل اسفند ۱۳۵۹
به شهرهایی چون دهلینو، حیدرآباد، بنگلور[۱۹۰]
و منطقهی کشمیر[۱۹۱]
سفر کرد و در سخنرانیها، دیدارها و گفتوگوها
و مصاحبههای مطبوعاتی بهویژه با اصحاب مطبوعات محلی، دانشجویان و استادان
دانشگاهها، تشکلها و شخصیتهای اسلامی و شیعیان هند چهرهی واقعی انقلاب اسلامی
ایران و نظام جمهوری اسلامی و مسائل مهم آن، به ویژه جنگ با عراق را تشریح و بیان
کرد[۱۹۲]
. همچنین، با خانم گاندی نخستوزیر هند ـ
که از شخصیتهای معتبر و موجه بینالمللی بود ـ دیدار و گفتگو کرد[۱۹۳]
.
مقابله با لیبرالها
و بنیصدر
یکی از مسائل مهم
جامعهی ایران در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی وجود و فعالیت دو جناح
تأثیرگذار موسوم به نیروهای خط امام و لیبرالها در ساختار سیاسی رسمی کشور بود.
بیشتر یاران، نزدیکان و مشاوران امام خمینی از جمله آیتالله خامنهای در جناح
نیروهای خط امام قرار داشتند. چهرهی شاخص جناح لیبرال که از لحاظ فکری و بینش سیاسی
تعارضهای زیادی با نیروهای خط امام داشت، ابوالحسن بنیصدر بود.
آیتالله خامنهای،
بنیصدر را نمایندهی جریانی میدانست که عامل تفرقه و درگیری در سطح مسئولان ارشد
کشور و در نتیجه سبب تفرقه و تشتت در جامعه بود[۱۹۴]
. اما با وجود اختلاف نظر اساسی با بنیصدر
و جریان همفکر و حامی او، به منظور حفظ وحدت در جامعه و تأکید امام خمینی بر آن،
مخالفت خود را در محافل عمومی ابراز نمیکرد. در برخی موارد نیز داوری نزد امام
خمینی میبرد. پس از انحراف واضح بنیصدر از ماهیت انقلاب اسلامی و قانون اساسی و
پس از طرح عدم کفایت سیاسی وی برای ریاست جمهوری در مجلس شورای اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، آیتالله خامنهای در موافقت با طرح
نطق مشروح و مؤثری را ایراد کرد[۱۹۵]
.
آیتالله خامنهای از
۱۳۵۸ تا اول تیر ۱۳۶۰ در موارد گوناگون علیه جناح لیبرال و
ملیگرا موضع مخالف گرفت. وی با حفظ دفتر مستشاری نظامی امریکا در ایران و تغییر
نام آن از سوی دولت موقت مخالفت کرد[۱۹۶]
. در مورد انتخاب وزیران، معاونان وزراء و
مسئلهی پاکسازی در ادارات و سازمانهای دولتی نیز با انتخاب افرادی که در خط
انقلاب نبودند و طرفدار خط سازش با امریکا و یا رابطه داشتن با کشورهای مرتجع عرب
و مواردی از این دست بودند، مخالفت میکرد[۱۹۷]
.
۳.۲.۳. ترور
نافرجام توسط منافقین
آیتالله خامنهای در
۶ تیر ۱۳۶۰ و در حال سخنرانی پس از نماز ظهر در مسجد
ابوذر، واقع در یکی از مناطق جنوب تهران، در اثر انفجار بمبی که در ضبط صوت کار
گذاشته شده بود به شدت زخمی شد[۱۹۸]
. امام خمینی، در پیامی خطاب به ایشان
توطئهی سوءقصد به جان وی را محکوم کرد و از ایشان تجلیل نمود[۱۹۹]
. بر اثر این سوء قصد، ایشان از ناحیهی
سینه، کتف و دست راست آسیب جدی دید. گزارشهای غیررسمی مسبب این حادثه را سازمان مجاهدین خلق ایران
دانستهاند[۲۰۰]
. آیتالله خامنهای اولین فردی بود که در
حوادث و جریانات پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری ترور شد. در
۱۸ مرداد ۱۳۶۰ از بیمارستان مرخص شد و مجدداً به
صحنهی اجتماع و سیاست بازگشت و از ۲۶
مرداد ۱۳۶۰ در جلسات مجلس شورای
اسلامی حاضر شد[۲۰۱]
.
۳.۳. دوران
ریاست جمهوری
دور اول - انتخاب به
عنوان ریاست جمهوری با ۹۵
درصد آرا
پس از شهادت محمدعلی رجایی ـ دومین رئیس جمهور اسلامی ایران ـ
شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و نیز جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به اتفاق آرا و
علیرغم مخالفت ایشان، وی را به عنوان نامزد ریاست جمهوری انتخاب کردند و امام خمینی که سابقاً با تصدی
روحانیون برای ریاست جمهوری موافق نبودند با نامزدی ایشان موافقت کردند[۲۰۲]
.
پس از نامزدی و اعلام
صلاحیت توسط شورای نگهبان، گروهها و شخصیتهای مختلف از ریاست جمهوری ایشان حمایت
کردند. از مهمترین حامیان آیتالله خامنهای ائتلاف گروههای خط امام بود[۲۰۳]
. انتخابات در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ برگزار شد و آیتالله خامنهای با کسب
اکثریت مطلق آراء (۱۱/۹۵
درصد) به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد[۲۰۴]
. در ۱۷ مهر ۱۳۶۰ امام خمینی حکم ریاست جمهوری ایشان را
تنفیذ کرد[۲۰۵]
و در ۲۱ مهر به عنوان سومین رئیسجمهور اسلامی
ایران در مجلس شورای اسلامی سوگند یاد کرد[۲۰۶]
.
در ۲۷ مهر ۱۳۶۰ علیاکبر ولایتی را که عضو شورای مرکزی
حزب جمهوری اسلامی و از نیروهای خط امام بود، به عنوان نخستوزیر به مجلس شورای
اسلامی معرفی کرد[۲۰۷]
، ولی وی در رأیگیری روز ۳۰ مهر ۱۳۶۰ نتوانست آرای اکثریت نمایندگان را کسب
نماید[۲۰۸]
. در ۴ آبان ۱۳۶۰ میرحسین موسوی را که عضو شورای مرکزی
حزب جمهوری اسلامی، سردبیر روزنامهی جمهوری اسلامی و وزیر امور خارجهی دولتهای
رجایی، باهنر و مهدوی کنی[۲۰۹]
بود به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی
کرد[۲۱۰]
. او توانست در ۶ آبان ۱۳۶۰ آراء موافق اکثریت نمایندگان مجلس را
کسب کند[۲۱۱]
.
آیتالله خامنهای
ریاست جمهوری خود را در حالی آغاز کرد که نهاد ریاست جمهوری از ساختار مناسبی
برخوردار نبود. گروههای مشاور و کارگروهها برای کمک
به رئیسجمهور در انجام وظایف قانونی نیز هنوز تشکیل نشده بود و این امر مشکلات
فراوانی را برای عملکرد رئیسجمهور پدید میآورد. به تدریج، دفتر ریاست جمهوری با
چندین مشاور و کارگروه شکل گرفت[۲۱۲]
. آیتالله خامنهای در ابتدا بخشی از
تلاشهای خود را معطوف ساختارسازی برای دفتر رئیس جمهور و نهاد ریاست جمهوری کرد.
بعدها در پی ابهام در شرح وظایف رئیس جمهور که کاستی آن بهویژه در تعامل با نخستوزیر
در طول دوره اول آشکار شده بود، قانون اختیارات رئیس جمهور تهیه و تدوین شد و در
تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۵
به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید[۲۱۳]
.
سرفصل برنامههای آیتالله
خامنهای در دورهی چهارسالهی اول ریاست جمهوری عبارت از: اهتمام به امور مربوط
به جنگ تحمیلی، نیل به سیاستهای اقتصادی به سوی حمایت از مستضعفان و دورافتادگان
از مرکز، طاغوتزدایی از همهی شئون زندگی اداری، اجتماعی و سیاسی مردم ایران، کشف
و به کارگیری استعدادهای انسانی در همهی عرصهها از تکنیک تا هنر، تأمین امنیت
اجتماعی، اداری و قضایی برای ارائهی خدمت مؤثر به مردم، تأمین امنیت و آزادی همهی
افراد وفادار به نظام جمهوری اسلامی با هر اندیشه و تفکر[۲۱۴]
. در دورهی چهارسالهی دوم نیز ضمن ادامهی
برنامههای دورهی اول که در رأس آنها جنگ تحمیلی قرار داشت، تدوین لایحهی
اختیارات ریاست جمهوری، کاهش تصدیگری دولت و واگذاری امور به مردم، به کار گماردن
مسئولین لایق، انقلابی و کارآمد در دولت، رفع فقر مزمن و طولانیمدت حاکم بر جامعه
و زندگی مردم، واگذاری زمینهای کشاورزی به مردم، واگذاری صنایع دولتی به بخش
تعاونی، سهیمشدن کارگران در کارخانهها، گسترش و توسعهی صادرات غیرنفتی و کاهش
اتکای کشور به درآمد نفت، مشارکت مردم در امور اقتصادی و فرهنگی کشور با نظارت
دولت، سوق دادن سیاست فرهنگی کشور به سوی استقلال فرهنگی از اهم برنامههای آیتالله
خامنهای بود[۲۱۵]
.
در عرصهی سیاست و
روابط خارجی برنامهی ایشان شامل اتخاذ سیاست مستقل و متوازن در قبال هر یک از
کشورهای جهان و تصمیمگیری برمبنای مصالح نظام و کشور همراه با قاطعیت و صراحت،
عدم وابستگی به شرق و غرب[۲۱۶]
، اهمیت دادن به وحدت میان مسلمانان جهان،
اهتمام جدی در بازپس گرفتن حقوق مسلمانان جهان از قدرتهای جهانی و مبارزهی مستمر
با هرگونه اقدام و حرکتی در جهت سلطهی ابرقدرتها در منطقه، اهتمام جدی به مسئلهی
قدس و دیگر سرزمینهای غصبشدهی فلسطین و آمادگی برای مبارزهی همهجانبه با دشمن
صهیونیست، بازگشت به فرهنگ غنی و اصیل اسلامی در عرصهی بینالمللی به عنوان سد
راه دشمنان و غارتگران، افزایش فعالیت و حضور مؤثر در صحنههای بینالمللی بود[۲۱۷]
.
دورهی دوم ریاست
جمهوری
باتوجه به تجربه
مشکلات و اختلافنظرها با نخستوزیر و برخی اعضای هیئت دولت در چهار ساله اول
ریاست جمهوری مایل نبود برای دومین بار در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند اما پس
از آنکه امام خمینی آن را تکلیف شرعی ایشان دانستند، تصمیم گرفت که در انتخابات
چهارمین دوره ریاست جمهوری نامزد شود و از امام خواست که در انتخاب نخستوزیر
مختار باشد و امام هم پذیرفت[۲۱۸]
.
پس از انتخاب مجدد به
عنوان رئیسجمهور، و در آستانهی انتخاب نخستوزیر آنگاه که معلوم شد آیتالله
خامنهای به سبب عدم رضایت از وضعیت اداره کشور توسط
نخستوزیر درصدد معرفی فرد دیگری برای نخستوزیری است برخی نظامیها نزد امام ابراز
کردند که پیشرفت در جبهههای جنگ منوط به نخستوزیری دوباره مهندس موسوی است. امام
خمینی به جهت مصلحت جنگ این نظر را پذیرفتند و به آیتالله خامنهای حکم کردند که
مهندس موسوی را به عنوان نخستوزیر معرفی کند. آیتالله خامنهای در اطاعت از حکم
امام و علیرغم نظر مخالف خود، وی را به مجلس معرفی کرد[۲۱۹]
. در دورهی دوم ریاست جمهوری آیتالله
خامنهای اختلافات رئیس جمهور و نخستوزیر ادامه یافت و در مواردی مانند معرفی
اعضای کابینه، تشدید هم شد.
۱.۳.۳. فعالیتهای
سیاسی و فرهنگی در دوران ریاست جمهوری
ترمیم تشکیلات انقلاب
فرهنگی
در ۸ شهریور ۱۳۶۲ آیتالله خامنهای، اولین ترمیم عمده
در ستاد انقلاب فرهنگی را براساس حکم امام خمینی عهدهدار شد. امام این حکم را در
پاسخ به استعلام ایشان به مناسبت بازگشایی دانشگاهها صادر کرد[۲۲۰]
. همچنین، دومین ترمیم در ستاد انقلاب
فرهنگی را بر اساس پیام امام خمینی در ۱۹
آذر ۱۳۶۳، صورت داد[۲۲۱]
. در این ترمیم، ستاد انقلاب فرهنگی به
شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد و رئیسجمهور رئیس این شورا شد[۲۲۲]
. آیتالله خامنهای این سمت را تا پایان
دومین دورهی ریاست جمهوری خود در تیر ۱۳۶۸
عهدهدار بود و در این سالها در تدوین سیاستهای مهم فرهنگی کشور نقش مؤثری ایفا
نمود[۲۲۳]
.
فعال کردن دستگاه
سیاست خارجی
در دوران هشت سالهی
ریاست جمهوری آیتالله خامنهای دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی ایران فعالتر شد.
یکی از شاخصهای توسعهی سیاست و روابط خارجی، سفرهای رئیسجمهور به کشورهای مختلف
برای توسعه روابط بود که در دورهی اول ریاست جمهوری شروع شد و در دورهی دوم
توسعه یافت[۲۲۴]
. ایشان در دورهی اول ریاست جمهوری از ۱۵ تا ۲۰ شهریور ۱۳۶۳ به کشورهای سوریه، لیبی و الجزایر و در
دورهی دوم از ۲۳ دی تا ۳ بهمن ۱۳۶۴ به کشورهای آسیایی و آفریقایی پاکستان،
تانزانیا، زیمبابوه، آنگولا و موزامبیک سفر نمود. از ۱۱ تا ۱۵ شهریور ۱۳۶۵ برای شرکت در هشتمین اجلاس سران
کشورهای غیرمتعهد در هراره مجدداً به زیمبابوه سفر کرد. در این سفر در اجلاس سران
سخنرانی کرد و با برخی از سران کشورهای غیرمتعهد دیدار و گفتوگو نمود[۲۲۵]
. از ۲ تا ۶ اسفند ۱۳۶۷ به کشورهای یوگسلاوی و رومانی[۲۲۶]
و از ۱۹ تا ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸ به کشورهای چین و کره شمالی سفر کرد[۲۲۷]
.
آیتالله خامنهای در
۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی
سازمان ملل متحد شرکت کرد و در سخنرانی خود دیدگاهها و مواضع اصولی جمهوری اسلامی
ایران را برای سران دولتهای جهان تشریح نمود. این اولین حضور رئیس جمهور اسلامی
ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود[۲۲۸]
. نکتهی حائز اهمیت در سفر به سازمان
ملل، استقبال عظیم ایرانیان و مسلمانان مقیم نیویورک و اصحاب مطبوعات بینالمللی
از ایشان و فعالیتهای ایشان برای تبیین شرایط انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و
سیاستهای استکبار جهانی در قبال ایران بود. امامت نماز جمعهی مسلمانان نیویورک و
سخنرانی در خطبههای آن نیز از نکات جالب و با اهمیت این سفر بود.
از اقدامات دیگر آیتالله
خامنهای در زمینهی سیاست خارجی میتوان به برقراری ارتباط منسجم با گروههای
سیاسی شیعی در افغانستان، عراق و لبنان و ایجاد تفاهم بین آنها و تشکیل مجلس اعلای
انقلاب اسلامی عراق اشاره کرد. به طوری که اختلاف بین آنها را به وحدت و اتحاد بر
ضد دشمن مشترکشان تبدیل کرد. تشکیل حزب وحدت اسلامی از احزاب هشتگانه افغانستان
که به رقابت زیانبار آنها پایان داد و نیز تشکیل مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق
از مصداقهای مهم
این رویکرد است. در این دوره، به دامنهی حمایت ایران از مبارزان اسلامی در لبنان،
فلسطین، عراق و افغانستان افزوده شد و پشتیبانی ایران به احزاب و گروههای اسلامی
در آن کشورها جایگاه منطقهای و بینالمللی قابل ملاحظهای بخشید.
بازدیدها، دیدار و
سفرهای استانی
دیدار با اقشار مختلف
مردم، بازدید از مؤسسات و سازمانهای گوناگون، شرکت در مراسم افتتاح طرحها، شرکت در
همایشها و سفرهای استانی از دیگر برنامهها و اقدامات آیتالله خامنهای در دوره
ریاست جمهوری بود. حفظ ارتباط با مردم به ویژه خانوادههای شهدا از راهبردهای
اساسی آیتالله خامنهای در دوره ریاست جمهوری
بود. بر این پایه ملاقاتهای مردمی ـ در مناسبتهای مختلف ـ در دیدارهای با خانوادههای
شهدا، خصوصاً سرزدن به منازل آنان به عنوان یکی از برنامههای ثابت ایشان و ابتکار
قابل توجه در نوع رابطه زمامداران و مردم محسوب میشود. همچنین، سفرهای آیتالله
خامنهای به استانها و مناطق مختلف کشور، با هدف ملاقات با اقشار مختلف مردم، بهویژه
قشر محروم و آشنایی با مسائل و مشکلات آنها از نزدیک، رفع اختلافات مقامات محلی،
پیگیری مسائل مربوط به جنگ و همکاری سپاه و ارتش، دیدار با علما و بزرگان شهرها و
روستاها، بررسی مسائل و مشکلات اقتصادی و مانند آن از جمله ابتکارات، فعالیتهای
مستمر و مؤثر ایشان بود.
نامه امام خمینی به
آیتالله خامنهای
در ۱۶ دی ۱۳۶۶، امام خمینی در نامهای به آیتالله
خامنهای و ناظر به بیانات ایشان در خطبههای نماز جمعهی تهران در موضوع حدود
اختیارات حکومت اسلامی و ولایت فقیه، حکومت اسلامی را از احکام اولیهی اسلام و
مقدم بر تمام احکام فرعیه دانسته و ولایت فقیه را مطلقه عنوان نمود. آیتالله
خامنهای در پاسخ به نامهی امام، متابعت نظری و عملی خود را از دیدگاه امام اعلام
نمود. همچنین در جلسهای حضوری، مقصود خود از بیانات در خطبههای نماز جمعه را با
امام خمینی مطرح کردند. امام خمینی نیز بلافاصله در همان روز به این نامه پاسخ
داده و ضمن تقدیر از آیتالله خامنهای، در بخشی از آن نوشتند: «اینجانب از سالهای
قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیک داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالی
تاکنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی میدانم و شما
را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط
به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبداری میکنید، میدانم و در بین دوستان و متعهدان به
اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی میدهید» [۲۲۹] .
اولین رئیس مجمع
تشخیص مصلحت نظام
در پی اختلافات مجلس
شورای اسلامی و شورای نگهبان در تصویب لوایح مختلف، امام خمینی در پاسخ به نامهی
سران کشور (از جمله آیتالله خامنهای)، در ۱۷ بهمن ۱۳۶۶ با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت موافقت
کردند[۲۳۰]
. بر این اساس، آیتالله خامنهای اولین
رئیس مجمع تشخیص قرار گرفتند[۲۳۱]
. ایشان این سمت را تا پایان دوره ریاست
جمهوری عهدهدار بود[۲۳۲]
.
محول شدن ماموریتهای
متعدد از سوی امام
آیتالله خامنهای در
دوران هشتسالهی ریاست جمهوری خود، همچون سالهای پس از پیروزی انقلاب یکی از
نزدیکان، مشاوران و افراد مورد وثوق امام خمینی بود. به همین دلیل در موارد متعددی
امام خمینی مأموریتهایی فراتر از وظایف ریاست جمهوری به ایشان محول نمودند و یا
پیشنهادهای وی را در موضوعات مختلف پذیرفتند. در ۱۵ فروردین ۱۳۶۲ تمشیت امور ارتش و سپاه را به آیتالله
خامنهای واگذار کردند[۲۳۳]
. در اول آبان ۱۳۶۲ ایشان را مأمور پیگیری مطالبات ایران
از امریکا و سایر کشورها کرد[۲۳۴]
. در اول آذر همین سال با پیشنهاد آیتالله
خامنهای در مورد تشکیل ادارهی حفاظت اطلاعات ارتش موافقت نمود[۲۳۵]
. در ۹ دی ۱۳۶۲ ایشان را مأمور بررسی مجدد لایحهی
تعریزات کرد[۲۳۶]
. امام در ۲۳ بهمن ۱۳۶۷ آیتالله خامنهای را مأمور نمود از
اعضای شورایعالی قضایی دعوت کند تا در جلسهی سران سهقوه شرکت کرده و طرحهای خود
را در زمینهی تقسیم کار برای ادارهی بهتر آن شورا مطرح نمایند[۲۳۷]
. در نهایت نیز با طرح مورد بررسی در جلسهی
سران سهقوه موافقت نمود[۲۳۸]
. در ۴ اسفند ۱۳۶۷ نیز در نامهای او را مسئول رسیدگی به
مشکلات عراقیهای مقیم ایران کرد[۲۳۹]
.
حضور در شورای
بازنگری قانون اساسی
امام خمینی در حکمی در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ خطاب به حضرت آیتالله خامنهای هیئتی
متشکل از بیست نفر از جمله آیتالله خامنهای را تعیین نمودند تا به همراه پنج نفر
از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به انتخاب مجلس شورای اسلامی، شورای بازنگری قانون
اساسی را تشکیل داده و به اصلاح، بازنگری و تکمیل قانون اساسی در موضوعات پنجگانه
بپردازند[۲۴۰]
. پس از تشکیل شورای مذکور آیتالله
مشکینی به عنوان رئیس و آیتالله خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان نایب
رئیس اول و دوم شورا انتخاب شدند[۲۴۱]
. شورا در طول چهل و یک جلسه در مورد پنج
موضوع اصلی: شرایط رهبری، تمرکز در قوای مجریه و قضائیه، تمرکز در مدیریت صدا و
سیما، چگونگی بازنگری احتمالی قانون اساسی در آینده و تعداد نمایندگان مجلس شورای
اسلامی بحث و بررسی و تصمیمگیری نمود[۲۴۲]
. این جلسات تا پس از رحلت امام خمینی ادامه داشت.
۴.۳. دوران
رهبری
در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، در حالی که مردم و مسئولان آمادهی
تشییع و تدفین پیکر پاک امام خمینی (ره) بودند در جلسهای با حضور مسؤولان کشوری و
لشکری، آیتالله خامنهای، رئیس جمهور، وصیتنامهی سیاسی ـ الهی امام خمینی (ره) را
قرائت کرد. مجلس خبرگان رهبری عصر همان روز تشکیل جلسه داد تا رهبر یا شورای رهبری
جدید برای نظام جمهوری اسلامی را انتخاب کند. مطابق اصل ۱۰۷ قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸، انتخاب رهبری بر عهده نمایندگان مجلس
خبرگان قرار دارد[۲۴۳]
. در بحث رهبری شورایی یا فردی، اکثریت
اعضای مجلس خبرگان به رهبری شورایی رأی نداد و آنگاه که بحث از مصداق رهبری برای
رأیگیری به میان آمد و نام آیتالله خامنهای مطرح شد. برخی از نمایندگان که از
نظر امام خمینی مبنی بر صلاحیت آیتالله خامنهای برای رهبری نظام پس از رحلت امام
که در جلسات متعددی در حضور سران قوا و نخستوزیر و حاج سید احمد خمینی ابراز کرده
بودند اطلاع اجمالی داشتند خواستار توضیح شاهدان آن شدند. دو نفر از شاهدان نقل
امام خمینی که خود عضو مجلس خبرگان بودند استناد این نظر به امام را تأیید کردند.
همچنین گفته دیگری از امام مبنی بر شایستگی آیتالله خامنهای برای رهبری که در
جریان سفر اخیر ایشان به چین و کره شمالی ابراز کرده بودند نیز در آن جلسه با واسطه
نقل شد. در پی آن رأیگیری به عمل آمد و اکثریت قاطع نمایندگان مجلس خبرگان با
توجه به نظر امام راحل و صلاحیتهای دینی، علمی و سیاسی آیتالله خامنهای، معظمله
را به رهبری نظام جمهوری اسلامی انتخاب کردند. [۲۴۴] آیتالله
خامنهای خود به این موضوع اشاره کرده، میگویند تا زمانی که موضوع انتخاب را
متعَین ندانستم از پذیرش آن مقام امتناع میکردم[۲۴۵]
. پس از بازنگری در قانون اساسی و انجام
همهپرسی، مجلس خبرگان رهبری یک بار دیگر براسا قانون اساسی جدید در مورد رهبری
معظمله رأیگیری کرد و اکثریت قاطع مجدداً معظمله را به رهبری نظام انتخاب کردند.
برخی زمینههای اصلی
نظر امام راحل بر رهبری آیتالله خامنهای عبارتند از: مبارزه طولانیمدت برای
تحقق حکومت اسلامی، اعتقاد راسخ و روشن به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی،
بیش از یک دهه فعالیتهای همهجانبهی سیاسی، اجرایی و فرهنگی برای استقرار نظام
جمهوری اسلامی، روشنبینی دینی، تسلط علمی بر مبانی دینی، سلوک فردی و اجتماعی،
زهد و پارسایی، استناد نمود. امام خمینی (ره) به مناسبتهای گوناگون شایستگیها،
تعهد و خدمتگزاری آیتالله خامنهای در راه خدمت به نظام جمهوری اسلامی را مورد
تأیید قرار داده بودند.
امام خمینی تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰ در بخشی از پیامشان به مناسبت ترور
آیتالله خامنهای فرمودهاند: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از
سلالهی رسول اکرم و خاندان حسینبنعلی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور
اسلامی ندارید و سربازی فدارکار در جبههی جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی
توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنهی انقلاب میباشید، میزان تفکر
سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالف با ستمگران را به ثبت رساندید. اینان با سوءقصد
به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند.
اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیباند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و
جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او
به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است ... من به شما خامنهای عزیز،
تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی
به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامهی خدمت به
اسلام و مسلمین خواستارم» [۲۴۶] . در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۶۵ به افراد و رجال سیاسی توصیه کردند که
در گفتارشان به جای عیبجویی دائمی، مثل آیتالله خامنهای باشند که همیشه همه را
نصیحت میکند و خدماتش را به رخ مردم نمیکشد[۲۴۷]
. در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۶۶ در پاسخ به نامه آیتالله خامنهای در
مورد ولایت مطلقه فقیه، در بخشی از نامه نوشتند: «اینجانب که از سالهای قبل از
انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیک داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تاکنون
باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی میدانم و شما را چون
برادری آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت
مطلقه فقیه جداً جانبداری میکنید، میدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و
مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی میدهید» [۲۴۸] .
حجتالاسلام
والمسلمین سیداحمد خمینی، نزدیکترین فرد به امام خمینی که مشاور و مورد وثوق کامل
ایشان بود، نقل کرده که امام در پی سفر خارجی آیتالله خامنهای گفتند: «الحق
ایشان شایستگی رهبری را دارند» [۲۴۹] . زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی (ره) بیان
کرده که آنگاه که از امام دربارهی رهبری آینده نظام پرسیده است ایشان از آیتالله
خامنهای نام بردند و آنگاه که از مقام علمی آیتالله خامنهای سؤال کرده است
ایشان اجتهاد آیتالله خامنهای را تأیید کردهاند[۲۵۰]
. آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز نقل کرده
که زمانی که امام درصدد عزل آیتالله منتظری از رهبری آینده بودند در جلسهای که
با حضور سران سهقوه، نخستوزیر (میرحسین موسوی) و حاج سید احمد خمینی در محضر
امام تشکیل شده بود در مورد جانشین رهبری بحث شد ایشان از آیتالله خامنهای برای رهبری آینده نظام
نام بردند. وی همچنین بیان داشته که در جلسه خصوصی خود با امام راحل نسبت به وضع
رهبری در آینده ابراز نگرانی کرده است و امام در پاسخ با اشاره به آیتالله خامنهای
فرمودهاند: «شما در بن بست نخواهید بود، چنین فردی در میان شما هست. چرا خودتان
نمیدانید؟»[۲۵۱] .
بدون تردید مقطع
زمانی انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبری نظام دارای اهمیت و حساسیت ویژهای
بوده است. برخی نگرانیها که در پی بیماری امام خمینی قدس سره بوجود آمده بود
عبارت بودند از:
۱- مدیریت
کشور در دورهی پس از امام خمینی[۲۵۲]
.
۲- ناتمام
بودن اصلاح و بازنگری قانون اساسی
۳- نگرانی
از حمله یا تحریکات نظامی عراق، امریکا و منافقین؛ با توجه به نقض مکرر آتشبس
توسط عراق و تبلیغات وسیع برای پیروز قلمداد کردن خود در جنگ.
۴ ـ
ادامهی بحران ناشی از توطئهی انتشار کتاب آیات شیطانی در حوزهی سیاست خارجی و
صدور حکم امام خمینی مبنی بر ارتداد سلمان رشدی نویسندهی آنکه با واکنش سرسختانهی
کشورهای غربی مواجه شد[۲۵۳]
اما آنچه همه نگرانیها را به امید تبدیل کرد عبارت
بودند از:
۱- انتخاب
آیتالله خامنهای به مقام رهبری که در کوتاهترین زمان روی داد.
۲- تشییع
و وداع میلیونی و بینظیر مردم با امام خمینی (ره) و شکل گرفتن بزرگترین تشییع و
وداع با یک رهبر مردمی که همچون طوفان عظیمی احتمال هرگون توطئه دشمن را منتفی کرد.
۳- تأیید
و بیعت مسؤولان ارشد نظام و نهادهای مختلف کشور، بیت امام، مراجع تقلید و علما از
جمله آیات عظام اراکی، مرعشی نجفی، آیتالله میرزا هاشم آملی، آیتالله العظمی
گلپایگانی و آیتالله مشکینی، نخبگان، شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی، خانوادههای
شهدا و اقشار مختلف مردم
۴ـ حاج سیداحمد خمینی ساعاتی پس از
انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبری با ارسال پیام تبریکی به ایشان اظهار
داشت: «حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهد مسلم و نیز بهترین فرد برای
رهبری نظام اسلامیمان نام میبردند. من و تمامی اعضای بیت امام از حضرات آیات
خبرگان محترم صمیمانه تشکر مینماییم؛ چرا که معتقدیم روح امام عزیزمان از این
انتخاب شاد و آرام شده است. من بار دیگر چون برادری کوچک اوامر آن ولی فقیه را بر
خود لازمالاجرا میدانم» [۲۵۵] .
۵- بیعت
وسیع و گسترده این پیام را به همراه خود داشت که جانشین امام خمینی، در حوزهی نظر
و عمل، اعتقاد راسخ به راه و تفکر امام دارد و آن را با تمام توان استمرار خواهد
بخشید. این بیعتها به صورت حضوری، شرکت در راهپیماییها، انتشار اطلاعیه و پیام
تبریک و امضای طومار ما بعد آن انجام شد[۲۵۶]
. «کاروانهای میثاق با امام و بیعت با
رهبری» در آستانهی چهلمین روز ارتحال امام خمینی از سراسر کشور به راه افتاد[۲۵۷]
و «مانورهای بیعت با رهبری» در برخی
مناطق مرزی و استراتژیک کشور[۲۵۸]
و نیز برگزاری «سمینارهای میثاق با
امام، بیعت با رهبری» شکل گرفت[۲۵۹]
. بیعت با آیتالله خامنهای، ماهها بعد
استمرار یافت و به جهانیان ثابت کرد که ایران با رهبری آیتالله خامنهای همچنان
پرچمدار امت اسلامی است.
۶- مواضع
صریح و مکرر آیتالله خامنهای مبنی بر تداوم راه امام و حفظ وحدت و ایجاد اعتماد
متقابل بین مردم و رهبری و پافشاری بر حفظ اصول دینی، شرع و فقه اسلامی، حمایت بیدریغ
از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و ایجاد وحدت و همبستگی با ملتهای
مظلوم و عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای مسلمان و مرعوب نشدن از تهدیدات قدرتهای
جهانی. آیتالله خامنهای از امام خمینی به عنوان «ریشهی شجرهی طیبهی انقلاب»
یاد کردند و اعلام کردند: ما راه خود را بر اساس راه امام (ره) ادامه خواهیم داد» [۲۶۰]
[۱] آقابزرگ طهرانی، ۲/۶۴۰
[۲] گلشن ابرار، ۲/۹۷۱
[۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، مصاحبه با آیتالله خامنهای، شب ۱۲۲۵
[۴] آقابزرگ طهرانی، ۲/۶۴۰
[۵] کسروی، ۹۲
[۶] بهبودی، ۱۲
[۷] آقابزرگ طهرانی، ۶/۱۳ مقدمه
[۸] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۲۵
[۹] شریف رازی، ۷/۱۲۷- ۱۲۹؛ زنگنه قاسمآبادی، ۱/۱۳۲
[۱۰] همو، ۳؛ شریف رازی، ۷/۱۲۷؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، ش ب ۱۲۲۵
[۱۱] بهبودی، ۱۵
[۱۲] زنگنه قاسمآبادی، ۱/۷۷
[۱۳] گلشن ابرار، ۲/۹۷۲
[۱۴] زنگنه قاسمآبادی، ۱/۷۷
[۱۵] صحیفهی امام، ۲۰/۷۱
[۱۶] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۱۲۲۶
[۱۷] آقابزرگ طهرانی، ۲/ ۵۵۹
[۱۸] تاریخ علمای خراسان، ۳۰۸؛ قاسمپور، ۶۰
[۱۹] زنگنه قاسمآبادی، ۱/ ۴۵۸
[۲۰] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۲۵
[۲۱] بهبودی، ۴۹
[۲۲] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۲۶
[۲۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۲۶
[۲۴] بهبودی، ۷۸
[۲۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۳۲
[۲۶] همان، شب ۱۲۲۷
[۲۷] همان، شب ۱۲۲۸
[۲۸] حسینی، طرح کلی اندیشهی اسلامی، اکثر صفحات
[۲۹] تداوم آفتاب، ۲۱
[۳۰] همان، شب ۱۲۲۸
[۳۱] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۲۶
[۳۲] همان، شب ۱۲۲۸
[۳۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۱۹
[۳۴] جلالی، مشهد در بامداد نهضت اسلامی، ۱۴۸
[۳۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، مصاحبه با آیتالله خامنهای، شب ۱۲۲۹ و ۱۲۳۱
[۳۶] باقری، ۱۲-۱۳
[۳۷] بهبودی، ۱۲۹-۱۳۴
[۳۸] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۶۱۴ و ۱۲۳۱ و ۱۳۳۲
[۳۹] همان، شب ۱۲۳۳
[۴۰] جلالی، ۲۰۵
[۴۱] بهبودی، ۱۵۶-۱۵۷
[۴۲] یاران امام ...، طالقانی، ۱/۴۶۸
[۴۳] امام خمینی در آیینهی اسناد، ۴/۳۹۲
[۴۴] بهبودی، ۱۶۲-۱۶۶
[۴۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، مصاحبه با آیتالله خامنهای، شب ۱۲۳۴
[۴۶] بهبودی، ۱۸۷
[۴۷] همان، ۱۹۲-۱۹۵
[۴۸] اسناد انقلاب اسلامی، ۳/ ۱۲۸-۱۳۰
[۴۹] هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۲/۱۵۶۶
[۵۰] آینده در قلمرو اسلام، همهی صفحات
[۵۱] بهبودی، ۲۳۵-۲۳۸
[۵۲] یاران امام ...، میلانی، ۳/۵-۷
[۵۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش ب ۶۱۴
[۵۴] همان، ش ب ۵۷۴
[۵۵] یادداشتهای روزانهی مهندس مهدی بازرگان، ۴۲۲ - ۴۲۳
[۵۶] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، ش ب ۶۱۴
[۵۷] بهبودی، ۳۰۴
[۵۸] یاران امام ... هاشمینژاد، ۲۴۸-۲۴۹
[۵۹] یاران امام ... سعیدی، ۲۴۸؛ همان، طالقانی، ۲/۴۹۷؛ همان، مهدوی کنی، ۱۴؛ همان، فضلالله محلاتی، ۱/۵۲۱؛ همان، باهنر، ۳۵۵
[۶۰] یاران امام ... سعیدی، ۳۶۳؛ یاران امام ... مهدوی کنی، ۱۱۴
[۶۱] بهبودی، ۳۲۶ - ۳۲۷
[۶۲] بهبودی، ۴۷۰-۴۷۱ و ۳۳۱-۳۳۲
[۶۳] جودکی، ۲۳؛ یاران امام ... هاشمینژاد، ۳۰۶-۳۰۷
[۶۴] فارسی، ۲۱۵
[۶۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۳۰؛ همان، شب ۱۸۳؛ یاران امام ... سعیدی، ۱/۳۲
[۶۶] یاران امام ... میلانی، ۳/۴۲۳-۴۲۴
[۶۷] تقویم تاریخ خراسان، ۲۲۵
[۶۸] یاران امام ... محلاتی، ۲/۷۳
[۶۹] یاران امام ... باهنر، ۵۲۰-۵۲۱؛ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۲/۱۱۳۴-۱۱۳۵
[۷۰] صحیفهی امام، ۲/۳۵۸-۳۷۳
[۷۱] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۲۳؛ همان، شب ۶۱۴
[۷۲] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۶۱۴
[۷۳] استاد شهید ...، ۲۱۸؛ یاران امام ... میلانی، ۳/۵۹۰
[۷۴] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۲؛ همان، ش ب۶۱۴
[۷۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۶۱۴؛ همان، شب ۵۷۳؛ همان، شب ۵۷۲
[۷۶] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۶۱۴
[۷۷] یاران امام ...، مطهری، ۴۵۵؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۳
[۷۸] نیکبخت، زندگی و مبارزات ...مفتح، ۴۰۸
[۷۹] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۵۷۳
[۸۰] همان، شب ۵۷۴؛ همان ۶۱۴؛ همان، شب ۵۷۲
[۸۱] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۵
[۸۲] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۵۷۵؛ همان، شب ۳۸۹؛ همان، شب ۳۰۴
[۸۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۶؛ همان، شب ۵۷۲
[۸۴] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۳۸۹
[۸۵] گفتوگوی چهارجانبه ...، همهی صفحات
[۸۶] یاران امام ... مفتح، ۳۴۰؛ استاد شهید ...، ۲۷۷
[۸۷] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۸۳
[۸۸] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۲؛ همان، شب ۳۸۹
[۸۹] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۲
[۹۰] امام خمینی در آیینهی اسناد، ۶/۵۲
[۹۱] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۵۷۶
[۹۲] انقلاب اسلامی به روایت ...، ۱/۲۶۳؛ مرکز اسناد ...، ۶۸۷، ۸۰-۸۱؛ یاران امام ... مطهری، ۵۷۵
[۹۳] انقلاب اسلامی به روایت ...، ۲/ ۳۲۶؛ همان، ۱۰/۵۱
[۹۴] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۶؛ اسناد نهضت آزادی ایران، ۹/۲۳۴-۲۳۵
[۹۵] یاران امام ... صدوقی، ۱۲۸-۱۳۱
[۹۶] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۶
[۹۷] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۶
[۹۸] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۵۷۶
[۹۹] همان، ۱۰۲
[۱۰۰] همان، ۱۱۱
[۱۰۱] اسناد انقلاب اسلامی، ۳/ ۳۴۸-۳۵۷
[۱۰۲] مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۱۸۸۹
[۱۰۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شب ۵۷۶
[۱۰۴] اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۰۲؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۲۰۹
[۱۰۵] انقلاب اسلامی به روایت ...، ۱۴/۱۹۲ و ۴۷۲
[۱۰۶] امام خمینی در آئینهی اسناد، ۷/۶۰۳؛ یاران امام ... صدوقی، ۴۳۱
[۱۰۷] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۳۸۹؛ همان، شب ۵۷۲
[۱۰۸] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، شب ۳۸۹
[۱۰۹] همان، ۵۷۲؛ مؤسسهی پژوهشی فرهنگی ...، شب ۱۹۲۱
[۱۱۰] روزشمار انقلاب اسلامی، ۸/۳۳۹، ۳۵۲
[۱۱۱] انقلاب اسلامی به روایت ...، ۲۰/۳۳
[۱۱۲] شمسآبادی، ۳۱۵-۳۱۶
[۱۱۳] اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۹۲-۴۹۳
[۱۱۴] انقلاب اسلامی به روایت ...، ۲۱/ ۱۸۸ و ۱۲۳- ۱۲۴
[۱۱۵] شمسآبادی، ۳۲۵-۳۲۸
[۱۱۶] روزشمار انقلاب اسلامی، ۱۰/۲۱۶-۲۱۷
[۱۱۷] صحیفهی امام ...، ۵/۴۲۶-۴۲۸.
[۱۱۸] او به تنهایی ...، ۶۳؛ حدیث ولایت، ۲/۴۰
[۱۱۹] قاسمپور، ۹۲-۹۴
[۱۲۰] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی ...، ۱۶۱-۱۶۲؛ اطلاعات، ش ۵۷۷۱، ۹/۱۱/۱۳۵۷
[۱۲۱] مصاحبههای ... ۱۳۶۲-۱۳۶۳، ۱۸۲-۱۸۳
[۱۲۲] اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۷۱۴
[۱۲۳] پا به پای آفتاب ...، ۲/۱۹۵
[۱۲۴] قصهی آفتاب، ۹۵
[۱۲۵] صحیفه امام، ۵/۴۲۶ ـ ۴۲۸
[۱۲۶] خاطرات آیتالله محمدرضا مهدویکنی، ۱۸۳
[۱۲۷] پا به پای آفتاب...، ۲/۱۹۲
[۱۲۸] قاسمپور، ۹۲-۹۴
[۱۲۹] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی ...، ۱۶۹
[۱۳۰] سائلیکردهده، ۱۱
[۱۳۱] همان، ۴۹-۶۲
[۱۳۲] خلاصهی مشروح مذاکرات شورای انقلاب، جلسههای مختلف
[۱۳۳] همان، جلسهی ۱۰/۱۲/۱۳۵۷
[۱۳۴] همان، جلسههای ۲۹/۱۲/۱۳۵۷؛ ۴/۶/۱۳۵۸؛ ۱۵/۷/۱۳۵۸ و ۲/۹/۱۳۵۸
[۱۳۵] همان، جلسههای ۱۵/۱/ ۱۳۵۸؛ ۱۹/۱/ ۱۳۵۸؛ ۱۱/۶/ ۱۳۵۸؛ ۲۸/۸/ ۱۳۵۸؛ ۶/۱۰/ ۱۳۵۸ و ۸/۱۰/ ۱۳۵۸
[۱۳۶] صحیفهی امام ...، ۶/۴۲۹
[۱۳۷] همان، جلسههای ۱۰/۴/ ۱۳۵۸؛ ۱۴/۶/ ۱۳۵۸ و ۴/ ۹/ ۱۳۵۸
[۱۳۸] دولتهای ایران ...، ۴۵۷ و ۴۵۹
[۱۳۹] سائلی کردهده، ۱۱۷-۱۱۸
[۱۴۰] خلاصه مشروح مذاکرات شورای انقلاب، جلسهی ۳/۹/۱۳۵۸
[۱۴۱] رسالت، ش ۹۹۷، ۱۰
[۱۴۲] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی ...، ۴۴۹
[۱۴۳] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی ...، ۱۲۵
[۱۴۴] همان، ۲۱۵-۲۱۸
[۱۴۵] جاسبی، ۴/۱۴۹
[۱۴۶] جاسبی، ۴/۱۴۶-۱۴۷
[۱۴۷] کارنامهی چهار سالهی ...، ۴-۷
[۱۴۸] جاسبی، ۴/۱۴۶
[۱۴۹] هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران ...، ۲۶۳
[۱۵۰] هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش ...، ۲۶۷
[۱۵۱] خاطرات سیدمرتضی نبوی، ۱۶۸
[۱۵۲] جاسبی، ۴/۳۰۰
[۱۵۳] جمهوری اسلامی، ش۱۵۴۱، ۱۵؛ همان، ش۱۵۴۳، ۲
[۱۵۴] فراز و نشیب حزب جمهوری اسلامی، ۱۱
[۱۵۵] جمهوری اسلامی، ش۲۳۲۰، ۱
[۱۵۶] صحیفهی امام ...، ۲۰/۲۷۵
[۱۵۷] صحیفهی امام ...، ۱۲/۱۱۶
[۱۵۸] در مکتب جمعه...، ۲/۱-۳
[۱۵۹] در مکتب جمعه ...، ۲ و ۳، صفحات مختلف
[۱۶۰] فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ۳۱۱
[۱۶۱] رضوی، ۳۸۴
[۱۶۲] آشنایی با مجلس ...، ۹۰-۹۱
[۱۶۳] همان، جلسههای ۱۶۶، ۱۶۷ و ۱۶۸
[۱۶۴] خاطرات ماندگار، ۱۲
[۱۶۵] خاطرات ماندگار، ۱۱
[۱۶۶] اطلاعات، ش ۲۱۸۸۹، ۹
[۱۶۷] جمهوری اسلامی، ش ۳۸۷، ۱
[۱۶۸] مجموعه مصاحبههای...در سال ۱۳۶۰، ۷ - ۸
[۱۶۹] امید انقلاب، ش ۱۴۷، ۸-۹
[۱۷۰] خاطرات و حکایتها، ۱۰/ ۷ـ۲۰
[۱۷۱] کیهان، ش ۱۱۱۵۵، ۴
[۱۷۲] صحیفه امام، ۱۳/۲۶۳ ـ ۲۶۴
[۱۷۳] همان، ۱۲/۲۸۱
[۱۷۴] جمهوری اسلامی، ش۴۰۹، ۶
[۱۷۵] بنی لوحی و ...، ۱۷۲-۱۷۳
[۱۷۶] جمهوری اسلامی، ش ۴۰۹، ۶
[۱۷۷] از جنوب لبنان ...، ۱۷۴؛ اطلاعات، ش ۱۹۱۵۳، ۵
[۱۷۸] مصاحبهها ... سال ۱۳۶۰، ۵۹
[۱۷۹] در مکتب جمعه...، ۹/۸/۵۹
[۱۸۰] جمهوری اسلامی، ش ۵۰۹، ۲
[۱۸۱] همان، ش ۲۰۸۸، ۲
[۱۸۲] صحیفهی امام ...، ۲۰/۴۶۷
[۱۸۳] درودیان، ۱۶۳
[۱۸۴] صحیفه امام، ۲۰/۹۲ ـ ۹۵
[۱۸۵] ولایتی، ۲۷۸-۲۷۹
[۱۸۶] صحیفهی امام ...، ۸/ ۱۳۸
[۱۸۷] جمهوری اسلامی، ش۱۱۳، ۸؛ همان، ش۱۸۲، ۱۰؛ همان، ش۱۹۲، ۱۰
[۱۸۸] مجموعه مصاحبههای...در سال ۱۳۶۰، ۱۱۲ ـ ۱۱۴
[۱۸۹] صحیفهی امام ...، ۱۰/۳۲۰
[۱۹۰] کیهان، ش ۱۱۲۲۲، ۴
[۱۹۱] جمهوری اسلامی، ش ۴۹۸، ۳
[۱۹۲] کیهان، ش ۱۱۲۱۸، ۱۲؛ جمهوری اسلامی، ش ۴۹۷، ۳
[۱۹۳] در مکتب جمعه...، ۳/۱۱۴ـ ۱۱۸.
[۱۹۴] زندگینامهی مقام معظم رهبری، چ ۴، ۱۶۶-۱۷۲
[۱۹۵] مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دورهی اول، جلسهی ۱۶۷
[۱۹۶] مصاحبهها ...، ۱۳۶۳-۱۳۶۴، ۱۱۴-۱۱۶
[۱۹۷] خلاصهی مذاکرات شورای انقلاب، جلسههای متعدد.
[۱۹۸] انقلاب در بحران ...، ۱۷۶
[۱۹۹] صحیفهی امام، ۱۴/۵۰۴
[۲۰۰] جرعهنوش کوثر ...، ۲۱۷-۲۱۸
[۲۰۱] مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دورهی اول، جلسهی ۱۹۹
[۲۰۲] فارسی، ۵۴۳-۵۴۴
[۲۰۳] همان، ش ۶۶۷، ۶۶۸، ۶۶۹، ۶۷۰ و ۶۷۱، صص ۱ و ۱۱
[۲۰۴] همان، ش ۶۷۸، ۱۱
[۲۰۵] صحیفهی امام ...، ۱۵/۲۷۸
[۲۰۶] مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دورهی اول، جلسهی ۲۲۴
[۲۰۷] همان، جلسه ۲۲۶
[۲۰۸] همان، جلسه ۲۲۷
[۲۰۹] دولتهای ایران ...، ۴۶۱، ۴۶۷، ۴۷۲، ۴۸۲
[۲۱۰] مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دورهی اول، جلسهی ۲۲۹
[۲۱۱] همان، جلسه ۲۳۰
[۲۱۲] «خاطرات ۳ رئیسجمهور»، ۷
[۲۱۳] مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دورهی دوم، جلسهی ۲۶۸
[۲۱۴] حاج سیدجوادی، ۱۰۳-۱۰۴
[۲۱۵] جمهوری اسلامی، ش۱۷۹۹، ۱۰-۱۱
[۲۱۶] نوازنی، ۱/۲۹۸، ۳۰۰، ۳۳۹ و ۳۹۲
[۲۱۷] علیبابایی، ۶/۱۳۰
[۲۱۸] هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی ...، ۲۲-۲۳؛ جرعهنوش کوثر ...، ۲۳۷
[۲۱۹] هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی ...، ۲۲-۲۳
[۲۲۰] صحیفهی امام ...، ۱۸/۸۳-۸۴
[۲۲۱] همان، ۱۹/۱۱۰-۱۱۱
[۲۲۲] بیست سال تلاش ...، ۷-۸
[۲۲۳] همان، ۲۱/۱۴۸ و ۳۴۳؛ ۱۹/۱۷۱ و ۳۱۶؛ نک : بیست سال تلاش ...، بیشتر صفحات.
[۲۲۴] آرشیو مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری، پروندههای دورهی ریاست جمهوری آیتالله خامنهای
[۲۲۵] جمهوری اسلامی، ش ۱۹۲۱، ۱۲
[۲۲۶] جمهوری اسلامی، ۲۸۲۶، ۱۲، همان، ۲۸۲۷، ۱۱
[۲۲۷] جمهوری اسلامی، ش ۲۸۸۶، ۱۲؛ همان، ۲۸۸۹، ۲
[۲۲۸] جمهوری اسلامی، ش ۲۴۱۳، ۱۰
[۲۲۹] صحیفهی امام ...، ۲۰/۴۵۲، ۴۵۵
[۲۳۰] صحیفهی امام ...، ۲۰/۴۶۳- ۴۶۵
[۲۳۱] گفتوگو با هاشمی رفسنجانی ...، ۵۲
[۲۳۲] همان، ۶۸-۶۹
[۲۳۳] صحیفهی امام ...، ۱۷/۳۹۷
[۲۳۴] همان، ۱۸/۱۸۸
[۲۳۵] همان، ۱۸/۲۲۸
[۲۳۶] همان، ۱۸/۲۷۲
[۲۳۷] همان، ۲۱/۲۵۸
[۲۳۸] همان، ۲۱/۲۶۴
[۲۳۹] همان، ۲۱/۳۱۵
[۲۴۰] همان، ۲۱/۳۶۳-۳۶۴
[۲۴۱] صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری...، ۱/۱- ۲۹
[۲۴۲] همان، ج ۱- ۴، بیشتر صفحات
[۲۴۳] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۹۲
[۲۴۴] «چگونگی انتخاب رهبر در اجلاس فوقالعاده مجلس خبرگان»، ۱۸؛ هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی...، ۱۵۱ ـ ۱۴۹
[۲۴۵] حدیث ولایت، ۱/۱۸۲-۱۸۳
[۲۴۶] صحیفهی امام، ۱۴/۵۰۴
[۲۴۷] صحیفهی امام، ۲۰/۱۲۷
[۲۴۸] صحیفهی امام، ۲۰/۴۵۵
[۲۴۹] جرعهنوش کوثر ...، ۲۶۵
[۲۵۰] جمهوری اسلامی، ش ۵۳۵۲، ۲ آذر ۱۳۷۶، ۲
[۲۵۱] مرجعیت آیتالله خامنهای از دیدگاه فقهاء و بزرگان، ۷۰
[۲۵۲] جمهوری اسلامی، ش ۲۹۰۵ ۲۰ خرداد ۱۳۶۸، ۱۴-۱۵
[۲۵۳] جمهوری اسلامی، ش ۲۸۵۲ ۹ فروردین ۱۳۶۸
[۲۵۴] حدیث ولایت، ۱/ اکثر صفحات
[۲۵۵] جمهوری اسلامی، ش۲۹۲۴ ۱۶ خرداد ۱۳۶۸، ۳
[۲۵۶] کیهان، ش ۱۳۶۳۱ ۱۸ خرداد ۱۳۶۸
[۲۵۷] جمهوری اسلامی، ش ۲۹۲۹ ۱۹ تیر ۱۳۶۸
[۲۵۸] جمهوری اسلامی، ش ۲۹۷۲ ۱۲ شهریور ۱۳۶۸
[۲۵۹] جمهوری اسلامی، ش ۲۹۷۹ ۲۰ شهریور ۱۳۶۸
[۲۶۰] حدیث ولایت، ۱/۳-۵، ۱/۹۵ و همان، ۱/۳۱۴
برگرفته از دفتر حفظ ونشرآثار حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی)
محرم و عاشورا در کلام امام خمینی (ره)
- محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده ، و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.
- محرم ماهی است که به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ، و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنی امیه، که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند ، رهایی بخشید.
- این خون سید الشهدا است که خونهای همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد .
- ماه محرم برای مذهب تشیّع ماهی است که پیروزی، در متن فداکاری و خون به دست آمده است.
- محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست، که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، وراه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست. واین خود سرلوحۀ تعلیمات اسلام است برای ملتها تا آخر دهر.
- با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد.ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم «و داغ باطله » بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد. ماهی که به نسل ها در طول تاریخ ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت.ماهی که شکست ابر قدرتها را در مقابل کلمه حق، به ثبت رساند.ماهی که امام مسلمین ، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت.
وجدان کاری
مقاله
وجدان کاری در نهج البلاغه
تعریف وجدان
کلمه وجدان در لغت نامه دهخدا در ردیف کلمات وجد، وجود، اجدان آمده است که به معنای یافتن، مستغنی شدن، دوست داشتن، اندوهگین شدن، شیفتگی، آشفتگی، ذوق و شوق، شور، حالت، خوشحالی و فرح، توانایی و قدرت است و در بین این کلمات وجد ارتباط نزدیکی با وجدان دارد.
در اصطلاح در تعریف وجد آمده است آنچه بر قلب بدون تصنع و تکلیف وارد شود وجد نامیده میشود و گویند وجد برق هایی است که میدرخشد و سپس به زودی خاموش میگردد.
محمدبن محمود آملی میگوید: وجد واردی است که از حق سبحانه و تعالی برون آید و باطن را از هیبت خود بگرداند بواسطه احداث وصفی همچون حزن یا فرح.
در عرف بعضی، وجدان عبارت است از نفس و نیروها یا قوای باطنه وجدان در مقابل فقدان است که دلالت بر حضور کیفیت حالتی میکند.
برخی دانشمندان گفتهاند: وجدان نیروی فطری است وجدان به دو دسته تقسیم میشود:
1- وجدان توحیدی
2- وجدان اخلاقی
تعریف وجدان به دو قسمت تقسیم میشود:
1- تعریف عمومی
2- تعریف خصوصی
هشت سنت غلط ازدواج از نگاه مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
آیتالله خامنهای در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف به آسیبشناسی
مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداختهاند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش
قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانوادهها و
مسئولان مربوط باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در آخرین اظهار نظر
رسمی دربارهی این موضوع در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از
تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دستوپاگیر است، مانع از
رواج ازدواج جوانها است؛ این سنتها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید،
مطالبهگرید، پرنشاطید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها و سنتها هستید، به
نظر من این سنتهاى غلطى را هم که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض
کنید.»
جدول و متن زیر به هشت مورد از این سنتهای غلط که مورد تصریح
رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته، میپردازد:
۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریهی بالا برای خانمشان قرار میدهند، به جامعه ضرر میزنند. خیلی از دخترها توی خانه میمانند، خیلی از پسرها بیزن میمانند، بهخاطر
اینکه این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»،
به جای اینکه مهر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد،
اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.[۱]
مهریهی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)
آن را منسوخ کرد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از یک خانوادهی اعیانی است. خانوادهی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله)، تقریباً اعیانیترین خانوادهی
قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به
آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین»
قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است
میخواهند ازدواج کنند، مهریهی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریهی
کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است؟[۲]
ولایت فقیه در اندیشه روح الله
مؤلف: اشرف آشوری
1 ـ خیال می کنند که اگر حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، دیگر هر که می خواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام می ترسند.(1)
2 ـ اینهایی که می گویند؛ «دیکتاتوری»، اسلام را نمی فهمند چی هست. فقیه اسلام را نمی دانند، خیال می کنند ما هر فقیه، هر فقیه هرچه فاسد باشد، این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد. اگر یک گناه صغیره هم بکند، از ولایت ساقط است.(2)
3 ـ ما می خواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخست وزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلاً لشگر دیکتاتوری بکند، ... نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم.(3)
4 ـ این که در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از اینها در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنن، یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه.(4)
5 ـ از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است هیچ کس ضرر نمی بیند؛ یعنی آن اوصافی که در ولی است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولی امر قرار داده است و اسلام او را ولی امر قرار داده است، با آن اوصاف که نمی شود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد.(5)
ادامه مطلب ...