سیره ی عملی امام حسین (ع)
در
سیره امام حسین(ع) همانند سیره جد بزرگوار و پدرگرامیشان، رسول اکرم(صلی الله) و
حضرت علی (ع) ساده زیستی، قناعت پیشگی و بی توجهی به دنیا و مادیاتش نگریسته می
شود و عدالت گستری و مبارزه با اشرافی گری و فساد سرلوحهی عمل و قیام ایشان بوده
است. به ویژه در مبارزهی حق طلبانه با طاغوت ستمگر یزیدین معاویه، که حادثه ی
عظیم عاشورا و واقعهی کربلا را خلق کرد، بیشترین نمود را میتوان یافت.
علیجانزاده روشن
میان
تمام علوم شناخته شده و اکتشافات بشر، اقتصاد، خود را به عنوان علم پایه و دغدغهی
همیشگی انسان برای تامین نیازهای اولیهاش در زندگی حتی بدون گذران دوره آکادمیک
آن نشان داده و انسان در هر شرایط و موقعیتی که باشد، با این علم برخورد دارد اما
شرایط و موقعیتهای متفاوت منجر به پیدایش نظریات و مکاتبی در علم اقتصاد شد و آنچه
که در جامعهی نا شناخته شده و جاری است ، علم اقتصاد است که دین مبین اسلام منشأ
آن میباشد و به نام اقتصاد اسلامی معروف است.
در
علم اقتصاد اسلامی، علاوه بر آنچه که دین و کلام خدا، قرآن دربارهی اقتصاد به
ارمغان آورده انسانهای والا مقام و معصومی نیز بودهاند که نه تنها از بعد اقتصادی
، بلکه همه ی جوانب زندگی آنها اسوه و نمونه بوده و نه تنها برای مسلمانان، بلکه
برای انسانهای دیگر جوامع نیز اثر گذار بوده است. سیره ای ائمه اطهار (ع) در موضوع
اقتصاد، همواره بهترین الگوسازی بوده و اثر بخشی خود را داشته است.
حجاب گفتاری و رفتاری چیست؟
حجاب و پوشش زن به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند.
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد
حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب
است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن
ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و
دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت
قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛
یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و
محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد
حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
حجاب
در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر
به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده،
وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛
بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن
صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان،
دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن،
حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا
حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این
صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع
از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و
انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به
معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که
میتواند از لغزشها و گناههای
روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر
حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و
پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف
اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا
به دست میآید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ
أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی
الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ
یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ
مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که
خواندن و نوشتن هم نمیدانستند)
پیغمبری بزرگوار از همان قوم
برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت)
پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی
جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده میشود
که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت
و پاکدامنی است. آیاتی همچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ
أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان
مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و
اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ
أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه
ناروا بپوشند.
حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب
گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ
فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان
سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب
رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای
راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ
لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که
خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر
و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون
قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل
نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی
مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ
اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ
ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ
لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)
علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همه بزهکاری های
اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال
و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از
زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا
مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت
حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از
مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در
مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً
این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها،
از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای
اوست.
البته، همانگونه که حجاب و
پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت
پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا
مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف
دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای
عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی
نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهی ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر
که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری
داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب،
تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل
«من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی
باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک
میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد
.
مبارزات فرهنگى امام جواد علیه السلام
امام جواد(ع) در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که به رغم اقتدار شیعیان، عرصه سیاسى و اجتماعى جامعه گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف شده بود. دوران امامت آن حضرت با خلافت دو نفر از خلفاى ستم پیشه عباسى (مأمون و معتصم) مقارن بود. مأمون به دلیل این که با قتل امام رضا(ع) دچار بدنامى و تزلزل شده بود، صلاح نمىدید که بیش از آن به آزار امام جواد(ع) بپردازد. هم چنین به دلیل قدرت شیعیان در آن روزگار تمام سعى خود را بر آرام نگه داشتن اوضاع مصروف مىداشت، لذا به منظور دستیابى به چنین هدفى ناچار شد آن حضرت را مانند پدرش على بن موسى الرضا(ع) تحمل کند. جواد الائمه (ع) با گذاشتن شروطى مبنى بر دخالت نکردن در امور عملاً ناچار شدن خود را به پذیرش ولایتعهدى به نمایش گذاشت و نقشه خلیفه را که با این هدف در صدد کسب مشروعیت بود، ناکام گذاشت.مسأله مخاطرهآمیزى که در این مقطع حسّاس شیعیان را تهدید مىکرد، قدرت گرفتن و پیشرفت «مذهب معتزله» بود. مکتب اعتزال در آن زمان رواج و رونق بسیارى گرفته بود و حکومت وقت از طرفداران آن بسیار حمایت مىکرد.
ادامه مطلب ...فرمان هشت مادهای رهبری درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی
حضرت آیهالله خامنهای رهبر معظم
انقلاب به رؤسای قوای سه گانه فرمان مهمی در خصوص مبارزه همه جانبه و سازمان یافته
با مفاسد مالی و اقتصادی صادر کردند.
متن فرمان
مقام معظم رهبری به رؤسای قوای سه گانه بدین شرح است:
بسم الله
الرحمن الرحیم
حضرات
آقایان رؤسای محترم قوای سه گانه دامت تاییدائهم
تشکیل ستاد
مبارزه با مفاسد اقتصادی طرح مبارزه با فساد که دو قوه ی مجریه و قضاییه بدان همت
گماشته اند عزم جدی مسئولان را به اقدام در این امر اساسی و حیاتی نوید می دهد .
حکومتی که مفتخر به الگو ساختن نظام علوی است باید در همه حال تکلیف بزرگ خود را
کم کردن فاصله ی طولانی خویش با نظام آرمانی علوی و اسلامی بداند و این جهادی از
سر اخلاص و همتی سست ناپذیر می طلبد
. جمهوری
اسلامی که جز خدمت به مردم و افراشتن پرچم عدالت اسلامی هدفی ندارد نباید در این
راه دچار غفلت شود . رفتار قاطع و منصفانه ی علوی را باید در مد نظر داشته باشد و
به کمک الهی و حمایت مردمی که عدالت و انصاف را قدر می دانند تکیه کند
گرفته شده از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
چند سئوال اساسی در باره مبارزه با مفاسد اقتصادی:
چرا پس از گذشت بیش از14 سال از صدور فرمان هشت ماده ای حضرت آقا(مدظله العالی) هنوز آنچنان اقدام ملموسی که مشهود بوده ومردم به وضوح ببینند که مسئولین این فرمان را اجرا کرده ودست مفسدین را از دامن پاک جمهوری اسلامی ایران قطع کند را نمی بینند؟
تا کی ماباید فقط شعار دادن مسئولین در زمینه مبارزه با مفسدین اقتصادی را بشنویم وعمل آنان را هرگزنبینیم؟
مسئولین از چه چیز میترسند که با فساد مبارزه جدی نمیکنند؟
مسئولین اجرایی وقضایی تا کی باید به دلیل عدم ورود جدی به مقوله مبارزه با مفاسد اقتصادی،خون به دل مقام معظم رهبری(مدظله العالی) ومردم کنند؟
وجدان کاری
مقاله
وجدان کاری در نهج البلاغه
تعریف وجدان
کلمه وجدان در لغت نامه دهخدا در ردیف کلمات وجد، وجود، اجدان آمده است که به معنای یافتن، مستغنی شدن، دوست داشتن، اندوهگین شدن، شیفتگی، آشفتگی، ذوق و شوق، شور، حالت، خوشحالی و فرح، توانایی و قدرت است و در بین این کلمات وجد ارتباط نزدیکی با وجدان دارد.
در اصطلاح در تعریف وجد آمده است آنچه بر قلب بدون تصنع و تکلیف وارد شود وجد نامیده میشود و گویند وجد برق هایی است که میدرخشد و سپس به زودی خاموش میگردد.
محمدبن محمود آملی میگوید: وجد واردی است که از حق سبحانه و تعالی برون آید و باطن را از هیبت خود بگرداند بواسطه احداث وصفی همچون حزن یا فرح.
در عرف بعضی، وجدان عبارت است از نفس و نیروها یا قوای باطنه وجدان در مقابل فقدان است که دلالت بر حضور کیفیت حالتی میکند.
برخی دانشمندان گفتهاند: وجدان نیروی فطری است وجدان به دو دسته تقسیم میشود:
1- وجدان توحیدی
2- وجدان اخلاقی
تعریف وجدان به دو قسمت تقسیم میشود:
1- تعریف عمومی
2- تعریف خصوصی
هشت سنت غلط ازدواج از نگاه مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
آیتالله خامنهای در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف به آسیبشناسی
مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداختهاند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش
قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانوادهها و
مسئولان مربوط باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در آخرین اظهار نظر
رسمی دربارهی این موضوع در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از
تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دستوپاگیر است، مانع از
رواج ازدواج جوانها است؛ این سنتها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید،
مطالبهگرید، پرنشاطید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها و سنتها هستید، به
نظر من این سنتهاى غلطى را هم که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض
کنید.»
جدول و متن زیر به هشت مورد از این سنتهای غلط که مورد تصریح
رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته، میپردازد:
۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریهی بالا برای خانمشان قرار میدهند، به جامعه ضرر میزنند. خیلی از دخترها توی خانه میمانند، خیلی از پسرها بیزن میمانند، بهخاطر
اینکه این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»،
به جای اینکه مهر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد،
اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.[۱]
مهریهی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)
آن را منسوخ کرد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از یک خانوادهی اعیانی است. خانوادهی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله)، تقریباً اعیانیترین خانوادهی
قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به
آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین»
قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است
میخواهند ازدواج کنند، مهریهی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریهی
کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است؟[۲]
بیانات کمتر خوانده شده مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در دیدار با مداحان/ انتقاد از لختشدن و بالا و پایین پریدن در سینهزنیها
اینکه ما مجلس عزاداری و مدح سیّدالشهدا را ــ که عظمت او بهخاطر شهادت است، عظمت او بهخاطر فداکاری در راه خدا است، عظمت او بهخاطر گذشت است؛ گذشت از همه چیز، از همهی خواستهها، از همهی مطلوبها، تبدیل کنیم به یک نقطهی سبک، به یک جایی که یک تعدادی جوان لخت بشوند، بپرند هوا، بپرند پایین و ندانند چه میگویند، درست است؟
بسماللهالرّحمنالرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و
لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها عدد
ما احاط به علمک.
از نگاه اسلام، تروریسم، امری منفور و مردود است؛ ولی از دید مستکبران که همه چیز را در نگاه ابزاری خویش می بینند، تروریسم دو نوع است: خوب و بد؛ که البته بدی و خوبی هم باز در قاموس فکری مستکبران با معیارهای خوب و بد در نگرش خداباوران تفاوت دارد.
چشم چرانی،آثاروراهکار درمان
چشم چرانی متاسفانه یکی از بیماری ها و عادت های ناپسندی است که برخی از افراد جامعه به دلایل مختلف بدان دچار می شوند. به منظور مبارزه با این عادت ناپسند, اولا لازم است نسبت به مفهوم, آثار و عواقب و زمینه های بروز آن آگاهی بدست آورد و سپس از راهکارهای عملی برای کنترل آن سود جست. در نوشته زیر تقریبا تمامی آنچه شما در زمینه کنترل چشم و درمان چشم چرانی بدان نیاز دارید, آمده است که امید واریم مفید باشد.
معنای چشم چرانی: چشم چرانی در مقابل غض بصر و چشم پوشی, به معنای نگاه خیره و شهوت آلود به نامحرم است که با انگیزه لذت طلبی جنسی انجام می شود. ما در روابط اجتماعی خود با دیگران چه جنس مخالف یا موافق به طور طبیعی با آنها ارتباط حضوری و کلامی داریم و به آنها نگاه می کنیم, نگاهی که به هیچ وجه در آن بحث تحریک شهوت و لذت جنسی مطرح نیست, این نگاه ها داخل در مقوله چشم چرانی نیستند, ولی نگاه های ادامه داری که با انگیزه لذت جنسی انجام می شود و به تحریک شدن غریزه و میل جنسی می انجامد, تحت عنوان چشم چرانی تعریف می شود.
در قرآن آمده است : «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم » به مومنین بگو چشم های خویش را بپوشانند. یغضوا از ماده "غض" به معنی نگاه و صوت کوتاه می باشد و نقطه مقابل آن خیره نگاه کردن و صدا را بلند کردن است . منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولاً منطقه وسیعی را زیر نظر می گیرد ؛ هر گاه نامحرمی در حوزه دید قرار گرفت ، چشم را چنان فرو گیرد که آن نامحرم از منطقه دید مستقیم و عمیق او خارج شود, یعنی به او نگاه خیره نکند اما راه و چاه خود را نیز ببیند. درحدیثی که ویژگی های رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ را توصیف می کند چنین آمده است : « و اذا فرح غض طرفه » وقتی که خوشحال می شد چشمانش را به صورت نیمه بسته در می آورد . مرحوم مجلسی این جمله را در بحارالانوار چنین تفسیر کرده است: پلک چشم را می شکست و سر را پایین می انداخت و چشمها را نمی گشود, چنین می
کرد تا از سبکسری و سرمستی به دور باشد . پس غض بصر یعنی کم کردن نگاه و خیره نشدن.
ادامه مطلب ...گناه کبیره
گناه چیست؟
«گناه» عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده ، با ایجاد نوعی “ تاریکی" معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که "نور" آسمانها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مىگردد.
تعیین این که چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از طریق کتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.
کارکرداجتماعی هیئت های مذهبی
هیأت های مذهبی از قدیمی ترین نهادهای مردمی و اجتماعی بوده که حول محور حب اهل بیت عصمت و طهارت و تعظیم شعائر دینی به خصوص بزرگداشت ایام شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبداله الحسین (ع) فعالیت می نمایند.
در یک نگاه بسیار کلی و گذرا بر تاریخچه هیأت های مذهبی می توان گفت این نهاد مردمی دینی بلافاصله پس از واقعه عاشورا و از طریق بازماندگان آن حماسه (چه آنهایی که مقدر نبود شهید شوند، چه آنهایی که از قافله عقب ماندند و چه آنهایی که در آن زمان قصد حضور نداشته، اما بعد ا پشیمان شدند) به صورت های مختلف نشو و نمو گرفت .
در تعظیم شعائر دینی و پاسداشت فرهنگ عاشورا در زمان های مختلف، مخالفت ها و موافقت ها و حال و هوای متفاوتی حاکم بوده است.
این عزاداری ها و سوگواری ها پس از حماسه عاشورا و هنگام ورود اهل بیت به شهر کوفه و افشاگری هایی که شد، آغازگردید و بعد از آن با حضور توّابین و عملکرد آنها، رنگ و بوی دیگری یافت و در ادامه به اهتمام خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام)، دوستداران اهل بیت و شیعیان، متفکرین و اندیشمندان و بزرگان دین ادامه یافت .
صد البته اصلی ترین رسالت هیأت های مذهبی اقامه عزاداری و سوگواری و ذکر مصیبت در شهادت حضرت سید الشهدا و احیاء فرهنگ پرشور و شعور و بالنده عاشورا و تعظیم شعائر مذهبی و دینی است. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، نقش اجتماعی هیأتهای مذهبی در جامعه و کارکرد آنها در برقراری تعاملات در سطوح مختلف مردمی است.
فرهنگ عاشورا و مکتب حسین (ع)
درس آموز ابعاد گوناگون زندگی بشر و متفکرین، خاصه شیعیان بوده است.
به عنوان نمونه؛ مهاتما گاندی، رهبر اندیشمند انقلاب و تحول بزرگ هند می گوید: من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندم و توجه کافی به صفحات کربلا نمودم و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین پیروی کند .
میسیو باربین، اندیشمند آلمانی می گوید: تا به امروز تاریخ بشریت نظیر چنین شخص مآل اندیش و فداکاری به خود ندیده و نخواهد دید. هنوز اسرای حسین (ع) نزد یزید نرسیده بودند که علم خونخواهی حسین برافراشته شد و نهضت عظیمی علیه یزید آغاز گردید .
به جرأت می توان گفت، قسمتی از فرهنگ شخصی هر شیعه و بخش اعظم فرهنگ و تمدن اسلامی شیعی، نشأت گرفته و متأثر ازفرهنگ عاشورا است .
در این راستا و با توجه به شعائر و اهداف عالی و بلند حاکم بر حرکت حسین بن علی و فرهنگ عاشورا، هیأت های مذهبی نیز ضمن اقامه عزاداری و سوگواری و بزرگداشت مناسبت های اسلامی در دیگر شئون اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، انسانی و ... که در شرع مقدس اسلام و احادیث معصومین(علیهم السلام) آمده است، وارد شده و نسبت به اجرای آن با جدیت فراوان می کوشند .
هویت بخشی و الگوسازی
یکی از کارکردهای بسیار مؤثر هیأت های مذهبی، الگوسازی، مبتنی بر دین باوری و رعایت هنجارها، ارزش ها و اخلاقیات است .
افراد
با حضور در دسته جات، تکایا و حسینیه ها و استماع احادیث و درس های اخلاقی و گوش
دادن به ایات الهی و اشعار مداحان در مدح و ثنای اهل بیت به صورت علمی و کاربردی
(تعلیم و تربیت)، راه به فرهنگی می برند که مبنای آن رعایت معنویات،اخلاقیات، اصول
و مبانی انسانی، خودشناسی و خداشناسی است. این کارکرد، انسان را برای رسیدن به یک
هویت مذهبی و حیات دینی کمک
می کند .
تعالی جویی و فضیلت طلبی
یکی دیگر از کارکردهای هیأت های مذهبی مساعدت، بسترسازی و کمک به انسان ها برای تعالی جویی و فضیلت طلبی است.
در این نهاد مذهبی که ملاک تفوق و برتری، صرف ا عشق و علاقه به اهل بیت (ع) و رعایت شرع مقدس اسلام و دستورات الهی است،
افراد در کنار هم جمع شده، بر اساس و چارچوب فعالیت های خداپسندانه و تقرب در درگاه باری تعالی تلاش می نمایند تا مسیر تعالی را بپیمایند .
کنترل غیر مستقیم انسان ها
از دیگر کارکردهای اجتماعی مؤثر هیئات مذهبی و دیگر نهادهای دینی، کنترل غیر مستقیم جامعه و افزایش حال و هوای معنوی است.
در بررسی های به عمل آمده در ایام و مناسبت های اسلامی، تعظیم شعائر دینی به خصوص در ماههای محرم، صفر، رمضان و فصول نیایش مشخص شده، انسان ها کمتر دچار هوای نفس شده، حتی بزه کاران، مجرمین، مفسده جویان نیز بعض ا در این ایام از فعالیت های غیر اخلاقی انسانی و انحراف آمیز خود کاسته و به سوی معنویات و برنامه های الهی روی می آورند .
پر نمودن اوقات فراغت
یکی دیگر از تعاملات هیأت های مذهبی، پر نمودن اوقات فراغت افراد، به طور منسجم و نهادینه است. افراد و اعضایی که فصول اشتراک دیگر اجتماعی، قومی، فکری و... دارند، غیر از ایام خاص مذهبی و تبلیغی و مناسبت های اسلامی چون ماه های محرم، صفر، فاطمیه و رمضان، در دیگر ایام سال به صورت گروه های کوچکتر گرد هم جمع شده و نسبت به اجرای برنامه های مختلف دینی، چون قرائت قرآن، ادعیه، زیارتنامه ها، برگزاری کلاس های آموزشی، اخلاق، احکام و علوم دینی و برنامه های فرهنگی و دینی اهتمام و اقدام می نمایند .
مساعدت، دستگیری و انفاق
هیأت های مذهبی در زمینه های دیگری چون انجام اعمال انسان دوستانه، انفاق و دستگیری از محرومین، تهیه جهیزیه و امکانات اولیه زندگی برای تازه عروسان و زوج های جوان کم توان، ایجاد صندوق های قرض الحسنه و اهداء وام های بدون بهره و راه اندازی سیستم های خدمات درمانی رایگان و... به واسطه ایجاد ارتباط بین افراد خیر و توانمند جامعه با افراد بی بضاعت و کمتوان فعالیت می نمایند .
هیأت های مذهبی در جمع آوری مساعدت های کم و زیاد مردم به عنوان نذر و توزیع آن در قالب هایی چون اطعام گسترده مردم،به ویژه در مناطق محروم نیز فعالیت چشمگیری داشته که این نیز، تعاملی است مناسب بین هیأت و جامعه .
موارد مطروحه، قسمتی از کارکرد هیأت های مذهبی است که کمتر به آن پرداخته شده است. ناگفته نماند، آسیب ها و آفت هایی نیزبعضاً بر پیکره هیأت های مذهبی می نشیند که اگر راهکار مناسب برای رفع آنها از طریق مسئولین هیئات مذهبی و دست اندرکاران هیأت و هیأت داران تدبیر نشود، بروز انحرافاتی را به دنبال خواهد داشت .
Tahiyat.ir
شناخت اصلاحطلب واقعی
مقوله اصلاحات از جمله واژگانی است که به جهت گستره معنایی آن مورد سوءاستفاده فراوانی واقع شده است. به تعبیر قرآن حتی کسانی که در زمین فساد میکنند وقتی به آنها گفته میشود فساد نکنید در جواب میگویند که ما فقط در حال اصلاح کردن هستیم (قالوا انما نحن مصلحون). بنابراین سؤال اصلی در اینجا این است که ملاک تشخیص اصلاح طلب و اصلاحگر واقعی از غیرواقعی چیست؟ و چگونه میتوان آنان را از یکدیگر تمییز داد؟ مقاله حاضر در مقام تبیین این موضوع است که بر اساس تحقیقات به عمل آمده واژه اصلاحات با سایر مقولههای ارزشی ارتباط تنگاتنگ دارد و اصلاح طلب و اصلاحگر واقعی کسی است که در سایر مفاهیم ارزشی مانند توبه، عمل صالح، تقوی، ایمان، اخلاص و ... بتواند التزام عملی داشته و خود را مزین به آنها بنماید. اینک با هم مطلب را از نظر میگذرانیم.
جایگاه و اهمیت اصلاحات
یکی از واژگان و اصطلاحاتی که کاربرد
بسیار فراوانی یافته و در سالهای اخیر به سبب تحولات سیاسی گسترش رو به افزایش
داشته، اصلاحات است. این واژه یکی از اصطلاحات قرآنی و اسلامی است که در قرآن نیز
کاربرد بسیار داشته و در معانی چندی به کار رفته است. ظرفیت بسیار بالای این واژه
و اصلاح قرآنی این امکان را به گوینده میبخشد تا بتواند مفاهیم چندی را با آن
منتقل سازد. در روایات و سنت اسلامی این واژه نقش بسیار حساسی را در اندیشه اسلامی
ایفا کرده است. به طوری که نمود و تجلی کامل آن را در نهضت امام حسین (ع) میتوان ردگیری
و شناسایی کرد. آن حضرت در تحلیل و تبیین هدف نهضت خود ضدحکومت غاصب و باطل یزیدی
و خلافت اموی به مسئله بازسازی در امت جد خویش و اصلاح در میان ایشان اشاره میکند
و میفرماید: «ما خرجت اشرا و لابطرا ولکن خرجت لاصلاح امه جدی محمد، الموت احلی
من دخول النار» (برای فساد و تباهی خروج نکردهام بلکه برای اصلاح در امت جدم،
حضرت محمد (ص) ، بیرون آمدهام؛
زیرا مرگ شیرینتر از وارد شدن در آتش دوزخ است.) به نظر آن حضرت همراهی با دولت
اموی و کوتاهی در قیام ضد آن به معنای نادیده گرفتن حدود و قوانین الهی و آموزههای
وحیانی قرآن و سنت اسلامی است که پیامبر با عمل و کردار خویش شالودههایش را پی
ریخته است. کسی که به دستورها و فرمانهای الهی توجهی نکند و به آنها عمل ننماید
میبایست خود را آماده ورود به آتش دوزخ نماید. بنابراین در اندیشه ناب اسلامی و
قرآنی اصلاحات در امت و جامعه اسلامی امری بایسته است که کوتاهی در آن پیامدی جز
خشم خداوندی و عذاب آتش دوزخ نخواهد بود.
در آیات قرآن، واژه و اصطلاح اصلاحات در
معانی چندی چون اصلاح در معنای نزدیک به احسان و یا ایمان و یا توبه، اصلاح در
برابر افساد و اصلاح در برابر اضلال به کار رفته است که برای تبیین و بیان آن در
این نوشتار تلاش میشود تا در حد امکان گوشههایی از آن بازخوانی و تحلیل شود.
کاربردهای قرآنی اصلاحات
گاه اصلاح به معنایی به کار رفته است که
نزدیک به معنای احسان است. به این معنا که در برخی از موارد مراد از اصلاح به
معنای نیکویی به دیگران است که در برابر آن بدی و اسائه به دیگران قرار میگیرد.
(لسان العرب ج 3 ص 179) کسی که در بهبود
بخشیدن میان دو شخص و یا گروه فعالیت میکند به عنوان مصلح و محسن از او یاد میشود
که بیانگر آن است که هدف، نیکی کردن به دیگران است. البته در این معنا نیز تفاوتهایی
میان دو واژه وجود دارد که میتوان آن را امری طبیعی دانست؛ زیرا به نظر میرسد که
هیچ واژهای را نمیتوان در عربی یافت که مترادف به معنای واقعی کلمه باشند بلکه
همواره تفاوتها و تمایزهای ریز و دقیقی است که موجب میشود که دو واژه را از یک
دیگر جدا سازد. در این جا نیز احسان و اصلاح هر چند به جهاتی یک مفهوم نزدیک به هم
را بیان میدارند ولی تفاوتهایی نیز میتوان در این میان یافت؛ زیرا احسان مطلق
نیکی کردن به دیگران است؛ در حالی که مراد از اصلاح میان دو شخص نوعی از میان
برداشتن نقص در کار است که موجب اختلاف میان دو شخص شده است. مصلح با شناسایی نقص
میکوشد تا آن را کامل کرده و روابط میان آن دو را به نیکی بازسازی کند.
در آیاتی از قرآن مسئله اصلاحات با توبه
آمیخته شده است و ارتباط تنگاتنگی میان آن دو برقرار شده است. از این رو از کسانی
که توبه میکنند میخواهد که کارهای خویش را اصلاح کنند و نواقص آن را برطرف
نمایند. برخی مراد از اصلاح را اعمال نیک و صالح دانستهاند که شخص پس از توبه آن
را انجام میدهد تا توبه و بازگشت خود را نشان دهد و هر گونه شک و تردید را از دلها
بزداید؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که مراد از اصلاحی که پس از توبه از اشخاص
خواسته شده است همان توبه واقعی و راستین است. بنابر تفسیر نخست هنگامی که شخصی
توبه کرد و عملی صالح انجام نداده درگذشت، نمیتوان توبه او را واقعی و کامل دانست
بلکه توبهای ناقص است؛ ولی بنا بر تفسیر دوم شخص با توبهای که میکند توبهای
واقعی کرده است و نیازی نیست تا آن را به عملی صالح کامل کند؛ چون به نظر ایشان
توبه ارتباطی به عمل صالح ندارد؛ زیرا نفس توبه خالص از سوی شخص مصداقی از
اصلاحاتی است که در قرآن به آن دستور داده شده است.
مشروط شدن توبه به اصلاحات در آیه 54 سوره
انعام بیان شده است و به نظر میرسد که اگر شخصی توبه کند و پس از توبهاش عمل
صالحی را انجام ندهد و بر گناه اصرار ورزد و یا اعمال واجب خود را انجام ندهد و
حرام را ترک نکند، اصولاً چنین شخصی توبه نکرده است. (تبیان ج1 ص526)
اگر این مطلب درست باشد که توبه مشروط
به عمل صالح است به معنای این خواهد بود که شخص میبایست پس از توبه به آموزههای
قرآنی و اسلامی عمل کند که به معنای عمل صالح است. با این همه این گونه نیست که
اگر در همان حال بمیرد و امکان انجام عملی را نیابد توبه او کامل نباشد؛ زیرا توبه
امری قلبی است که خداوند به آشکار و نهان آگاه است و او میداند که آیا شخص توبه
واقعی داشته و یا نداشته است. اما کسانی که زنده هستند در صورتی میتوان پذیرفت که
وی توبه واقعی کرده است که در کارها و اعمالش آموزههای دینی را مدنظر قرار دهد و
بر پایه آن عمل کند.
نقش توبه همراه عمل صالح (یعنی عمل به
آموزههای دینی) در برخی آیات به خوبی تبیین شده است. در آیات قرآن بیان شده است
که هرگاه کسی یا جامعهای به علت اعمال ناشایست و طغیانگری مستوجب عذاب و کیفر
دنیایی و اخروی شدهاند میتوانند با توبه و عمل صالح خود را از شر و آسیب آن برهانند
و خداوند به جهت توبه و کارهای شایسته از ایشان درمیگذرد. (نور آیات 4 و 5 و نیز
نساء آیه 164)
این آیات و آیات دیگر به خوبی روشن میکنند
که زمانی توبه مفید و سودمند خواهد بود که فرد آن چه را با اعمال زشت خویش تباه
کرده، با توبه و اعمال نیک و صالح میتواند اصلاح کند و برای در امان ماندن از شر
و بازگشت به گناه خود را به خدا واگذار کند. از این رو خداوند در آیه 146 سوره
نساء تأکید میکند که با توبه و اصلاح عمل نیاز شدیدی انسان به خدا دارد تا در کنف
حمایت او خود را از گناه و بازگشت به آن مصون دارد و از عصمت الهی برخوردار گردد.
با این کار میتواند امیدوار باشد که در عمل خویش در آینده تنها خدا را در نظر
خواهد گرفت و از شرک در عقیده و عمل رهایی خواهد یافت. از این رو در ادامه
تأکید میورزد که میبایست دین خویش را در آینده خالص گردانند و گرفتار شرک
اعتقادی و عملی نشوند.
بنابراین میبینیم که چه سان ارتباط
تنگاتنگی میان مفاهیمی چون احسان، توبه، عمل صالح و اخلاص برقرار میشود و مؤمن
زمانی میتواند خود را مؤمن واقعی بداند که در مقام نظر و عمل از چنین خصلتها و
صفاتی برخوردار گردد. در آیات قرآن و آموزههای
وحیانی و اسلامی میان عقیده و عمل پیوندی ناگسستنی برقرار شده است. پیوندی که
بیانگر آن است که چه سان بینش و نگرش انسانی در عمل او تأثیرگذار است و یا عمل او
میتواند اندیشهای را تغییر و دگرگونه سازد. این تأثیر و تأثر میان عمل و عقیده
موجب شده است که قرآن هرگاه از عقیده و ایمان سخن به میان آورد در همان حال بر عمل
صالح نیز تأکید کند. آیات قرآنی که پس از ایمان از عمل صالح سخن به میان آورده آن
چنان زیاد است که دیگر نیازی نیست برای اثبات ارتباط و پیوند میان آن دو به آیاتی
اشاره شود.
قرآن به ارتباط میان تقوا و عمل صالح
نیز اشاره میکند. میدانیم که تقوا مسأله علم و عملی است که در دو حوزه علم و عمل
قرار میگیرد. از سویی مسأله نظری و قلبی است و از سویی مسأله عمل است. از این رو
میتوان ارتباط محکم و استوار میان تقوا و عمل صالح را نیز دریافت. ناگفته نماند
که میان عمل صالح و تقوا و اخلاص و ایمان با اصلاحات ارتباطی محکم وجود دارد؛ زیرا
کسی که خود را نساخته و به ایمان درست و تقوا و عمل صالح دست نیافته باشد، نمیتواند
اقدام به اصلاح در دیگری و یا جامعه نماید؛ زیرا «ذات نایافته از هستی بخش / کی
تواند که شود هستی بخش». انسان پیش از آن که به اصلاحات اقدام ورزد، میبایست خود
شخصی کامل و صالح باشد؛ با ایمان و عمل صالح و تقواست که شخص خود را میسازد و به
صلاح میگراید و میتواند دیگری و جامعه را اصلاح کند و از فساد و تباهی و نقص
رهایی بخشد.
در آیه 93 سوره مائده و نیز آیه 70 و 71
سوره احزاب به نقش مقدمی تقوا و ایمان و عمل صالح برای اصلاحات اشاره شده است. در
این آیات رابطه ملازمهای میان آنها تبیین گردیده است. آیه 70 و 71 سوره احزاب
بیان میکند که پایبندی انسان به نیکوکاری موجب میشود تا شخص به اصلاح اعمال
کشانیده شود.
اصلاح و اضلال
قرآن گاه اصلاح را در برابر اضلال قرار
میدهد (محمد آیه 1 و 2) که این کاربرد قرآنی همانند قرار دادن ایمان در کنار
اصلاح است. به این معنا که هر مؤمنی میبایست در کارهای خویش صالح باشد و اعمال
صالح را انجام دهد و در حق دیگران نیکی و احسان و اصلاح را رویه زندگی خویش قرار
دهد. کسی که اهل اصلاح است با اضلال و گمراهی میانهای ندارد. بنابراین اهل اصلاح
هرگز اهل اضلال و گمراهسازی دیگری نیست و یا کسی که اهل اضلال است، میانه خوبی با
اصلاحات ندارد. یادکرد اضلال در کنار اصلاح گویای آن است که کفر و حق ستیزی سبب
نابودی اعمال نیکو شده و ایمان را از میان میبرد.
اصلاح و افساد
بیشترین کاربرد واژه اصلاح در سالهای
اخیر در برابر واژه افساد است. این واژه در قرآن نیز چنین است و قرآن گاه اصلاحات
را در برابر واژه افساد به کار میبرد. در آیه 81 سوره یونس، حضرت موسی(ع) خطاب به
ساحران میفرماید که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمی کند: «ان الله لایصلح عمل
المفسدین.»
علامه طباطبایی (ره) معتقد است که صلاح
و فساد دو امر متقابل و ضدیکدیگرند و سنت الهی بر آن است که اثر متناسب و ویژه هر
یک از صلاح و فساد را بر صالح و فاسد مترتب کند و اثر عمل صالح، سازگاری و هماهنگی
با سایر حقایق عالم و اثر عمل فاسد، ناسازگاری با سایر حقایق عالم است. پس این
پدیده استثنایی به طور طبیعی بر اثر واکنش سایر اسباب عالم با همه قوا و وسایل
مؤثرش، محکوم به نابودی است. بنابراین باطل در نظام آفرینش پایدار نیست و دوام نمی
یابد و سرانجام جهان رو به اصلاحات و آبادی و بهبودی است: «والله لایهدی القوم
الظالمین» (خداوند گروه ستمکاران را هدایت و رهنمون نمی سازد) (بقره آیه 258) و
نیز میفرماید: «ان الله لایصلح عمل المفسدین» (خداوند عمل افسادکنندگان را اصلاح
نمی کند.) (یونس آیه 81) نگاه کنید: المیزان ج 10 ص 110.
بنابراین انسان که بخشی از هستی و
آفرینش است از این قانون کلی بیرون نیست. پس اگر بر پایه هدایت
فطری خود عمل کند به خوشبختی و سعادتی که برای او مقدر شده است، میرسد و اگر از
حدود الهی تجاوز کند و در زمین فساد و تباهی نماید در آغاز گرفتار بلا و رنج و
گرسنگی و مانند آن شود (روم آیه 41) و در نهایت به جایی میرسد که گرفتار عذاب
استیصال میشود و در همین دنیا عذاب او را میگیرد و همانند قوم فرعون و لوط و
ثمود و عاد نیست و نابود میشود. (هود آیه 117)
سنت الهی و جبر تاریخی بر این است که در
نهایت این انسانهای مؤمن و معتقد و یکتاپرستان هستند که زمین را به عنوان وارثان
به ارث خواهند برد؛ زیرا انسانی که صالح شد و در کارهایش عمل صالح را پیشه خود میکند
با نظام عمومی جهان سازگار و هماهنگ میشود و با این اعمال صالح، زمین را برای
زندگی طیب و صالح آماده میسازد و در نهایت نیز خود وارث همین زمین میشود که در
جهت صلاح قرار گرفته است. (بقره آیه 11)