چرایی تفحّص شهدا
در هنگام جنگ تحمیلی ۸ ساله، بدلیل نامساعد بودن وضعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی، حجم آتش دشمن و قرار گرفتن شهدا در محدودهای بین نیروهای خودی و دشمن، امکان جابه جایی و انتقال ابدان شریف تعداد زیادی از شهدا فراهم نشد. بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان گرفتن جنگ تحمیلی یکی از مهمترین موضوعاتی که در دستور کار مسئولین نظام اسلامی قرار گرفت، تلاش برای تفحّص(جستجو) و کشف مفقودین جنگ تحمیلی بود. بر همین اساس کمیته جستجوی مفقودین با مسئولیت سردار باقرزاده در ستاد کل نیروهای مسلح شکل گرفت.
بنابراین تفحص از نظر لغوی به معنای جستجو و کنکاش و در ادبیات دفاع مقدس به معنای جستجو و تلاش برای یافتن پیکرهای مطهر شهدای به جا مانده در معرکه جنگ، تلقی می شود.
ادامه مطلب ...
خاطرات تفحص آرى! این پسر من است «معراج شهدا» شلوغ بود. سالن پر بود. جمعیت کم بود، ولى آنچه بیشتر به چشم مى آمد، تابوت هاى چوبى پیچیده در پرچم سه رنگ جمهورى اسلامى بودند. هر ساعت، خانواده اى مى آمد. پدرى و مادرى، برادرى و خواهرى،
آرام مى گریستند، ولى صدایشان مى آمد. از بدو ورود به سالن، سراسیمه
مقواهاى نصب شده روى تابوت ها را مى خواندند و گمشده خویش را مى جستند. خانواده اى وارد شد، مادرى و پدرى. برادرهاى شهید
هم بودند. تابوت را که در ردیف بالایى، رو به سقف بود، پایین آوردند. همه
بى تاب بودند. بخصوص مادر. تابوت که بر زمین نشست، صلواتى فرستاده شد و پس
از پرچم، درِ چوبى کنده شد. گریه ها شدت گرفت. صداها بلندتر شد. هق هق ها
به ناله تبدیل شدند. ولى مادر، آرام و ساکت بندهاى کفن کوچک را که به جثه
اى درهم پیچیده و کوچک مى ماند، همچون کودکى در قنداقه اى سفید، باز کرد.
چیزى نبود جز چند تکه استخوان زرد شده، زردى به رنگ خاک. جمجمه اى نیز در
کنار پیکر بود. با چشمانى که هنوز مى نگریستند. مادر مبهوت بود. برادرها، او را «برادر» خطاب مى کند و مى
گریستند; پدر نیز او را به نام پسرش صدا مى زد، ولى مادر همچنان، با
چشمانش، میان استخوان ها را مى کاوید، لحظه اى سر بلند کرد و رو به مسئولین
معراج شهدا که در کنارش بودند، گفت: «این پسر من نیست!» چرا؟ مگر پلاک
ندارد؟ چگونه مى گویى پسرت نیست. سر پایین انداخت و شروع کرد به جستن میان
استخوان ها; تکه پاره اى از شلوار بسیجى به
دستش آمد. او را که در دست گرفت، خطاب به بقیه گفت: «این تکه لباس، جیب
سمت راست شلوار پسر من است که میان استخوان هایش بوده، و این راز پسر من
است. هنگامى که عازم جبهه بود، تکه اى کش سفید و پهن داخل جیب سمت راست
شلوار او دوختم. ناخواسته این کار را کردم، شاید دلم مى گفت که سال ها باید
به دنبال او بگردم. حالا این تکه پارچه خونین، جیب شلوار است. اگر همان
گونه که خود مى دانم، کش مورد نظر داخل آن باشد، پسرم است، و گرنه، که
هیچ!»
فرازی از وصیتنامه شهدا
جهان بینی شهید وقتی که به «شهادت» فکر میکنم میبینم که واقعاً چه نعمیت
در دسترس مسلمانان قرا ردارد که باید بدان توجه کرد و علاقه نشان داد. من
خوشحال هستم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) و علی(ع) میکنم و ایدئولوژی من اسلام است؛ اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم./ شهید محمدرضا موحددانش ***************** «شهادت» در راه عقیده روح شجاعت و قهرمانی را میدمد، و
هنگامی که انسان فرزندان امت خود را میبیند که در راه عقیده جان خویش را
فدا کردهاند، وجدانش آرام و به این مسئله قانع میشود که عقیده بهتر از هر
چیزی است. در نتیجه اقدام به بذل جان خود به منظور حفظ عقیده که همان
اسلام عزیز است مینماید./شهید انور رمضانی *************** هر مکتبی برای پیشرفت و تکامل خودش احتیاج به خون شهیدان زمانش دارد تا بتواند خود را به سوی ملکوت سوق دهد./شهید غلامرضا جوادیان
شعر شهدا
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق،حکایت کنیم
از آنان که بوی خدا میدهند
به دنیای ما کربلا میدهند
از آنان که در جبهه عاشق شدند
و با یک تبسم،شقایق شدند
ز مردان سرخی که نورانی اند
سحر صورت و ماه پیشانی اند
از آنان که از تیره آتشند
به دور زمین،خط خون می کشند
مقالات فرهنگ ایثار و شهادت
چهره ملکوتى شهید در آیات و روایات
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ. و به آنان که در راه خدا کشته مى شوند مرده نگوئید بلکه آنان زنده هستند ولى شما کیفیت حیات آنان را درک نمى کنید. اگر انسان در خیال خود، مرگ را هم چون هیولائى بیم آور، و
چهره اى ترسناک و نقطه پایان همه چیز، و زنگ خاموشى ابدى و عدم و نابودى
همیشگى ببیند، از عبادت رب که نتائجش به خود انسان باز مى گردد، و خدمت به
خلق که محصولاتش به خود انسان مى رسد، و از قدم گذاردن در عرصه بسیارى از
خیرات و مبرات باز مى ماند، و حیات او چون حیات حیوانات منحصر در شکم چرانى
و شهوت رانى مى گردد، و بر این پایه از هیچ گناه و معصیت و ظلم و ستمى روى
نمى گرداند، و امید مثبت و آرزوهاى سازنده و نشاط براى فعالیت هاى لازم را
از دست مى دهد. انسان باید با تکیه بر فطرت که ابدى خواهى و جاوید طلبى در
ذاتش نهفته است، و با بکار گرفتن عقل و اندیشه و با تکیه بر وحى و نبوت
انبیا و امامت امامان که مرگ را پلى براى عبور از دنیاى محدود به جهانى
نامحدود، و عوض کردن لباسى و پوشیدن لباس دیگر، و انتقال از خانه اى به
خانه دیگر مى دانند، و سراى آخرت را جائى براى پاداش نیکان و محلى براى
کیفر ناپاکان و ستم گران مى شمارند، مرگ را زیبا و نعمت عظیم حق مشاهده
کند، و بر این اساس به گردونه عبادت رب و خدمت به خلق درآید، و با شور و
شوق و نشاط و مسرت، به انجام هر خیر و عملى صالحى برخیزد و از آنچه براى
خودش و براى دیگران زیان دارد که به عبارت دیگر گناه نامیده مى شود اجتناب
ورزد.
گزیده ای از وصیتنامه شهدا - جهان بینی شهید
از خداوند میخواهم مرا جزو غلامان درگاهش بپذیرد؛ خدایی که بهترین و نزدیکترین راه را برای رسانیدن من به خودش برایم نمایان ساخت، و هر چه را که در دنیا هست وسیله برایم قرار داد تا من بهتر بتوانم به سویش گام بردارم، و شکر میکنم خدایی را که مرا دلباخته دنیایی فانی نکرد تا به آتش دوزخ دچار نشوم. خواهران و برادران، این حقیقتی است که همه ما دیر یا زود باید برویم، ولی وسیله رفتنها فرق میکند، پس بگذارید آدمی بهترین وسیله را که شهادت میباشد انتخاب کند و به لقاءالله بپیوندد. دوست دارم در میادین نبرد کشته شوم، مانند شهدای کربلا. من میخواهم ـ مانند شهدا ـ با همین لباس رزم به خاکم سپارید و همه بدانند من پاسدار اسلام بودم و به خاطر اسلام شهید شدم. آری من در جبهه جنگ میرزمم تا امامم، تا مجلس شورای اسلامی، تا دولتم و ملتم بتوانند برای اسلام خدمت کنند. / شهید منوچهر کسب کار حاجی آقا
ادامه مطلب ...
شهد شیرین شهادت در کلام بزرگان شهادت» جلوه شهود ابدی شهید است و او پرده از شهد شیرین
ابدیتبرمیدارد: «. . . بل احیاء عند ربهم یرزقون. » (آل عمران: ۱۶۹) و در
این آینه نمایی، عارف متعالی تقرب میجوید، عشق مینمایاند و شهد
میپراکند; یعنی که او شاهد مقام قرب است; چرا که: «لقا بایدت کرد با
کردگار» ، آن سان که فرمود: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا
فملاقیه» . (انشقاق: ۶) و مولای شهیدان، مولای شاهدان نیز هست; چون نخستین
شهید شاهد مقام شهود الهی نیز هموست که: «. . . الستبربکم قالوا بلی
شهدنا» (اعراف: ۱۷۲) پس شهد شیرین شهادت، تنها در سیمای اولین شهید شاهد رخ
مینماید و کلام ربانی مولای شهیدان شاهد، میتواند پارههایی از آن سیمای
آسمانی را به دنیای زمینی ما بنشاند; چه اینکه مولا علیعلیه السلام خود
نیز فرمود: «و انما مثلی بینکم مثل السراج فی الظلمة. . . » . این نوشته
میکوشد با سیری کوتاه در آفاق دور دست کلام امیر سخن در نهجالبلاغه،
اگرچه به شیرینی شهد شهادت دست نیابد، اما کام خود را به عشق علی علیه
السلام بیاراید که: «سرآغاز دفتر عشق استبیداری، و سرانجام آن کامیابی» .
کلام شهدا -قس
مناجات نامه شهدا
خدایا! تو شاهد باش که من از جان خویش که بهترین هدیهی تو بود گذشتم و در راهت بیدریغ تقدیم کردم و همچون فهمیدهها که به راهت روان شدند و آمدند، من هم راه تو را پذیرفتم، چون خودت فرمودهای که در ازای شهادت، بهشت را میدهم و این جسم مرا که از میان خاکهای پاک و خونین کربلای ایران آمده، بپذیر، که تنها رضای تو شرط است و الحق که از آتش سوزان جهنم هراسانم. شهید حسن نادعلی
*******************************
به نام خداوند بخشنده و مهربان، به نام خدایی که آمدنام از طرف او بود و رفتنام بهسوی او هدفم اوست، معبود و معشوق اوست و به نام معبودی که بخشنده است و رئوف، رحمان و رحیم است. به نام خدایی که در توبهاش به روی بندگان گناهکارش باز است. شهید عباسعلی نقوی
*******************************
ای پروردگار بخشنده و مهربان! روی به سوی تو آوردهام تا شاید گناهانم را ببخشایی و مرا از بندگان مخلص خودت قرار بدهی و مرا به خودم وامگذاری.
خداوندا! گرانبهاتر از خونم چیزی ندارم که تقدیم نمایم و اینک اگر تو بخواهی که این خونم و این هم جان بیمقدار و ارزشم، که تقدیم به تو و هدیه به اسلام میکنم.
ای پروردگار بزرگ! این بنده درمانده و ضعیف را که بهسویت آمده، از درگاهت مران. گناهانم را بیامرز و از درگاهت ناامیدم مکن!
خدایا بسیار در تلاش بودهام تا برای تو باشم و برای تو بندهای مخلص شوم، هرچند که لطف تو شامل حالم بوده، ولی شرمسار و سرافکندهام و امید بخشش دارم. شهید محمد نوروزی
ادامه مطلب ...کلام شهدا
وصیتنامه شهدا
ای شهیدان عزیز ما را شفاعت کنید شاید در مهمترین لحظات شهر و دیار را بدرود میگویم که شیطان با همة توانش سعی بر انصراف از رفتن مرا دارد و از طرفی ملائکه الله را میبینم که ما را به جبههها میطلبند. شاید تلخترین سفری که تا آخرین لحظات مردد به رفتن بودم. در این راه با توکل به الله گام نهادم و شهادت این حقیر معجزهای بیش نیست. خدایا برای اعتلای کلمة حق معجزه را هستی بخش همة آنهایی که به جبهه میروند با تمام وجود جان میدهند اما این مولاست که باید جان را بپذیرد و او جانهای آلوده را همچون نعش گناه نمیپذیرد./ شهید غلامرضا اوجی
***************
شکر خدایی را که توفیق یافتم در راه مبارزة حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه که دارم با اخلاص تقدیم ایزد متعال کنم و آنچه حسین و یارانش و تمام رزمندگان صدر اسلام پروانهوار دور آن میگشتند من هم بازیابم (شهادت). مادرجان، من هم اکنون میروم تا شعلة آتش که در درونم هست را خاموش کنم. من اکنون به سوی سنگر خالی همرزمم که به سوی الله شتافته پر میکشم و پروازکنان میروم تا دشمنان زبون را که قصد تجاوز به میهن عزیزم را دارد نابود کنم و دشمن باید بداند که هیچگاه سنگر اسلام خالی بماند. مادرم، دلم میخواهد این ایام آخر پیش آقایم حسین بروم، دست آقا حسین را ببوسم به خدا میروم میروم با قلبی از شادی پرشده تا خدای خویش را ملاقات کنم میروم با خونی که در رگهای من است./ شهید محمدرضا فاخته شهرستانی
****************
ادامه مطلب ...یاران شهدا روایت می کنند:
شهدا ونماز
فصل اول: خاطرات مربوط به وضوی شهیدان
1- شهید مسعود احمدی نسب:
زمستان 52 را فراموش نمیکنم. هوا خیلی سرد و یخبندان بود. رفته بودیم تهران که سری به پدر بزرگش بزنیم. صدای اذان صبح که از مسجد محل به گوش رسید، مسعود احمدی نسب که آن وقت یازده سال داشت برخاست و از آبی که یخ زده بود باری وضو استفاده کرد. پدربزرگ او که شاهد ان صحنه با شکوه بود خوشحال شد و گفت:خدا را شکر که در این روزها میبینم نوههایم مذهبی و اهل نماز و دعا هستند.
***************
2- شهید نادر پشکوهی:
نادر بینهایت به قرائت قرآن علاقه داشت، بخصوص سوره والفجر را زیاد میخواند. که حتماً رابطهای بود بین علاقه او به این سوره و شهادتش درعملیات والفجر 8 اکثر شبها تا نیمه شب بیدار بود و بر سجاده با خدایش را رزاو نیاز میکرد.
یادم میآید نادر همیشه میگفت: شهادت یک انتخاب است، نه یک اتفاق. اذان ظهر بود که پا به دنیا گذاشت و در 22 سال عمرش حافظ اذان و نماز و قرآن بود و در اذان مغرب نیز به فیض عظیم شهادت نایل گشت.